زندگانی حضرت امام علی (ع)

علم و تفکر

زندگانی حضرت امام علی (ع)

 

زندگانی حضرت امام علی (ع)

امام علی (ع) در روز سیزده رجب، ده سال قبل از بعثت ، در خانه خدا کعبه، چشم به جهان گشود و دربیست و یکم ماه مبارک رمضان چهلم هجری در مسجد کوفه به شهادت رسید و در نجف اشرف به خاک سپرده شد. مادر بزرگوار آن حضرت ، فاطمه بنت اسد و پدر بزرگوارش ابوطالب عموی پیامبر اکرم می باشد هر دوی آن بزرگواران از بزرگان قریش و بنی هاشم بودند.

 آغاز حکومت

بعد از آنکه عثمان بی عدالتی را به اوج خود رسانید و اموال مسلمانان بین اقوام وخویشان او تقسیم گردید، نارضایتی سراسر بلاد اسلامی را گرفت تا جائیکه مردم به مرزداران خود نامه نوشتن که « بیایید اول کار داخل را اصلاح نموده بعد به مرزها بروید » مردم به خانه عثمان حمله کرده او را در خانه خود کشته به سوی امیر المومنین روی آورده و بیعت با حضرت نمودن . حضرت پس از بیعت وظیفه خود دانست که قبول کند و کار زمامداری خود را آغاز نمود.

 عزل زمامداران و استانداران

نخستین اقدام امیر المومنین(ع) برای برقراری حکومت عدل اسلامی ، عزل والیان و حکامی بود که عثمان بر مردم مسلط نموده و منصوب کرده بود که بیشتر آنها از شجره خبیثه بنی امیه و خویشان وی بودند. از آن جمله بود « معاویه بن ابی سفیان» که « عمر بن خطاب» او را به حکومت شام منصوب کرد و عثمان نیز او را در همان مقام تثبیت کرد. معاویه در اثر طول مدت حکومت خود در شام و تبلیغات وسیعی که به نفع خود، بنی امیه و عثمان و علیه بنی هاشم و به خصوص امیرالمومنین (ع) کرده بود، توانسته بود افکار توده وسیعی را که تازه مسلمان شده بودند - و شاید بسیاری از آنها از روزی که چشم خود را در اسلام باز کرده بودند و سربازان اسلام کشور آنها را گشوده بودند، اسلام را در قیافه معاویه و دار و دسته او دیده بودند- به سوی خود جلب کند و با تبلیغات ، پایه های حکومت خود را سخت محکم نماید.

آری، بیشتر آن ها اسلام را از راه چشم وگوش از معاویه گرفته بودند و از اسلام هر چه او و دستگاه حکومت وی طبق مصالح خود به مردم گفته بودند، همان را فهمیده بودند ( یعنی اسلام اموی) و با توجه به سابقه کفر و نفاق معاویه و زندگی سراسر خدعه، نیرنگ و فریب او، معلوم بود حکومت او در شام چه خطر بزرگی برای اسلام به وجود آورده بود و چه تهدید بزرگی برای آینده اسلام بود.

حضرت امیر المومنین (ع) در همان نخستین روزی که مردم با او بیعت کردند، معاویه را نیز مانند حکام دیگر عزل کرد با این که جمعی از نزدیکان و علاقه مندان آن حضرت، روی نفوذی که معاویه در شام پیدا کرده بود، به عنوان خیر خواهی و مصلحت اندیشی پیشنهاد کردند که خوب است چندی معاویه را در این منصب باقی گذاری تا پس از آرام شدن اوضاع و استقرار پایه های حکومت، آن گاه او را عزل کنی.

ولی امام (ع) در برابر این پیشنهاد ایستاد و ضمن رد آن فرمود :« این کار، نوعی فریب کاری و سازش کاری و تطهیر اعمال معاویه است و ابقای وی حتی برای یک لحظه هم از طرف من در این مقام، تایید اعمال ظالمانه و امضای صلاحیت او برای این مقام و اقرار ضمنی به عدالت وی خواهد بود».

 باز گرداندن اموال به تاراج رفته

 علی (ع) دستور داد اموالی که از روی هوا و هوس و برخلاف عدالت میان نزدیکان عثمان تقسیم شده بود، به بیت المال بازگردانده شود.

« آگاه باشید که هر قطعه زمین از اراضی عمومی مسلمین که ( بدون علت) آن را عثمان به دیگران داده و آن اموال و ثروت هایی که وی بر خلاف قانون از بیت المال به دیگران بخشیده ، باید به بیت المال برگردد، زیرا حق قدیم را، چیزی باطل نمی گرداند. اگر به وسیله آن اموال، زنانی گرفته و کنیزانی راهم خریده باشند، با این حال آن ها را بیت المال بر می گردانم، زیرا در عدل ، وسعت و گشایش است و آن کسی که عدل و داد براو ضیق و ناگوار آید، پس جور و ستم بر او ضیق و ناگوارتر باشد».

ابن ابی الحدید از کلبی نقل کرده که امیر المومنین (ع) پس از این خطبه دستور داد، هر سلاحی که در خانه عثمان بود و نیز هر اسب و شتری که در سرای او بود، به جز سلاح و مرکب شخصی عثمان، همه را به بیت المال بازگردانند و هم چنین دستور داد هر چه را به دیگران بخشیده بود بازگیرند و در بیت المال واریز کنند که چون این خبر به « عمروبن عاص» رسید نامه ای به معاویه نوشت بدین مضنون:

« هر کاری و هر فکری داری بکن که پسر ابوطالب هر مالی را که داری، از تو جدا خواهد کرد، همان گونه که پوست را از چوب جدا می کنند.»

 مراقبت از بیت المال

 علی (ع) شدت مراقبت خود را بر حفظ اموال عمومی و رعایت از بیت المال را تا آنجا رساند که به عمّال خود چنین می نویسد:

« نوک قلم ها را باریک گردانید و بین خطوط، کمتر فاصله قرار دهید و کلمات زاید و غیر لازم را حذف کنید و در هنگام نوشتن، زیاده روی نکنید؛ زیرا اموال مسلمین نباید دچار ضرر و زیان ( تلف) شود».

 تقسیم عادلانه

 از جمله عوامل مخالفت و بیعت شکنی، تقسیم عادلانه اموال عمومی و بیت المال بود که موجب شد تا طلحه و زبیر و به دنبال آن ها دیگران ، پرچم مخالفت با آن حضرت را بلند کرده، جنگ جمل را به راه اندازند.

به راستی مساوات و عدالت علی(ع) یکی از صفات بارز و امتیازات بزرگ آن حضرت در طول تاریخ و ضرب المثلی در نزد همه ملل عالم بوده است که هر نوع امتیاز قومی، عربی ، نژادی، و غیره را لغو کرده بود، تا بدان جا که آن بزرگوار در تقسیم بیت المال هیچ کس را بر دیگری امتیاز نمی داد و مهاجر، انصار ، اعراب، عجم، سیاه ، سفید ، قریشی ، غیر قریشی و حتی نزدیکان رسول خدا (ص) و همسران آن حضرت ، همه یکسان به حساب می آورد.

 برابری و آزادی

 مسئله مساوات و حریت نیز دو اصل اساسی سیاست آن حضرت را تشکیل می داد، یعنی مساوات در برابر قانون، برابری در تقسیم اموال و عطایا، مساوات در حقوق و آزادی از نظر سیاست، گفتار، انتقاد.

علی (ع) همان کسی است که به یکی از فرمانروایان خود می نویسد:

« در برابر رعیت فروتنی کن، و روی خود را برای ایشان بگشا و با نرمی با ایشان برخورد کن و در نگاه کردن میان آن ها یکسان رفتار کن  ( و همه را به یک چشم بنگر و چنان نباشد که به یکی بیشتر و به دیگری کمتر نگاه کنی و به این مقدار میان ان ها فرق بگذاری) و در اشاره کردن و درود گفتن ( و تعارفات معمولی نیز) با آن ها یکسان رفتار کن، تا بزرگان در ستم کردن تو طمع نکنند و زیر دستان از دادگری و عدالت تو نومید نگردند».

علی (ع) همان کسی است که مخالفین خود را رها کرده و کسانی که با وی بیعت نکردند، آزادانه در مدینه رفت و آمد می کردند.

نظارت دقیق بر کار فرمانداران

این هم از خصایص بارز آن حضرت بود که در عین آن که مردان صالح و با ایمانی همچون « مالک اشتر» ، « محمد بن ابی بکر» و « سهل بن حنیف» را برای حکومت و استانداری انتخاب می کرد و افراد بی تقوایی چون اشعث بن قیس»،« عمرو بن حریث»و« شبث بن ربعی» را از خود طرد می نمود- که در نتیجه به معاویه ملحق شده و در آینده، فرماندهان لشکر عبیدالله بن زیاد در کربلا شوند- ولی با این حال شدیدا مراقب اعمال و رفتار فرمانداران و استانداران خود بود و با شنیدن و اثبات کوچک ترین ظلمی در ناحیه آن ها، حکم عزل و یا توبیخ آن ها را صادر می نمود.

 صراحت و قاطعیت

 دیگر صفات بارز در آن بزرگوار صراحت در سیاست و صداقت و قاطعیت آن بزرگوار در تصمیم گیری ها بود که هیچ نوع فریب کاری و سازش کاری و دورویی در کار او نبود و همین صراحت سبب شد تا همان گونه که در مسئله شورا و پس از مرگ خلیفه دوم ، خلافت از دست آن حضرت بیرون رفته و به عثمان منتقل گردد.

همین صراحت و صداقت، موجب شد تا سیاستمداران به معنای آن روز و امروز دنیا، - یعنی کسانی که هر نوع سازش و فریب کاری را برای رسیدن به مقام و یا حفظ آن، سیاست می دانند- آن حضرت را سیاستمدار ندانسته و در طرز اداره حکومت، به آن حضرت ایراد بگیرند که امام (ع) در موارد مختلف و با بیان های گوناگونی پاسخ آن ها را بیان فرموده:

آنجا که می فرماید:« به خدا سوگند معاویه از من زیرک تر( سیاستمدارتر) نیست، ولی او غدر و خیانت می کند و اگر مکر و فریب نکوهیده نبود، من زیرکترین ( وسیاستمدارترین) مردم بودم».

این مختصر مطالبی بود در رابطه با زمامداری حضرت و طریقه حکومت عدل آن بزرگوار.

فضایل حضرت

امیرالمومنین (ع) افضل و اکمل مردم بود بعد از رسول خدا (ص) در این دو نوع فضایل به وجوه عدیده.

وجه اول: جهاد حضرت

پس از آنکه اهل مکه سیزده سال با پیغمبر گرامی اسلام نبرد نمودند و به انحای مختلف خواستند آن حضرت را از بین ببرند و موفق نگردیدند، یک وقت متوجه گشتند که محمد(ص) دارد تدریجا بعضی از گرویدگان خود را به سوی مدینه گسیل می کند وخود هم عازم می باشد که به سوی مدینه حرکت نماید.

کفار مکه به گرد هم جمع شدند و در این موضوع تبادل نظر نمودند و گفتند: « اگر محمد (ص) خود را به مدینه برساند و ازپنجه قدرت ما خارج گردد، با بیان سحر آمیزی که دارد، قطعا مردم را به دور خود جمع می کند و مرام خویش را جلو می برد، تا جایی که می خواهد مکه را هم در قبضه قدرت خویش درآورد و ما را ذلیل و خوار دست خویش نماید. پس باید به سختی در علاج او بکوشیم و قبل ازآن که وقت از دست برود و موجب حسرت و ندامت ما گردد، رفع غائله را نماییم»؛ و در این باب مذاکراتی نمودند وهر کس چیزی گفت تا اینکه تصمیم گرفتند؛ چهل نفر از طایفه قریش ، شب به خانه محمد (ص) بریزند و او را بکشند، تا این که چون بنی هاشم دیدند تاب مقابله با چهل طایفه قریش را ندارند، ناچارند حاضر به صلح شوند و دیه بگیرند و دیه محمد (ص) در مابین چهل طایفه قریش که تقسیم شود، همه می توانند به آسانی بپردازند. همه این را پذیرفتند و لذا چهل نفر از شجاعان قریش و غیره، شب بی خبر خانه محمد(ص) را محاصره نمودند و می خواستند همان اول شب در خانه بریزند و محمد(ص) را شهید نمایند، لیکن ابولهب عموی پیغمبر (ص) که با آنان هم دست شده بود از کشتن حضرت در اول شب جلوگیری کرد و گفت: « دیگر محمد از دست ما رهایی ندارد و کشته خواهد شد و اگر ما اول شب محمد (ص) را بکشیم، زنان او وحشت زده می شوند. می گذاریم تا طلوع که دمید او را به قتل می رسانیم، دیگران هم قبول کردند.

جبرئیل از طرف خداوند این قضیه را به محمد(ص) گوشزد نمود و عرضه داشت:« اگر علی (ع) قبول می کند، او را به جای خویش بخوابان و از خانه بیرون رو، تا این که گزندی به ساحت مقدس شما وارد نیاید». لذا پیغمبر(ص) علی (ع) را خواست و او را از این موضوع مطلع ساخت. علی (ع) عرض کرد :« صد جان من به فدای شما باد».

و علی (ع) در فراش پیغمبر (ص) خوابید. و چون صبح صادق فرا رسید از اطراف به خانه پیغمبر(ص) حمله ور شدند. علی (ع) از جای پرید. گفتند: محمد کجاست»؟ فرمود: « در پناه خداوند».آنان برگشتند و در صدد پیدا کردن پیغمبر(ص) بر آمدند.

  جهاد حضرت علی (ع) بعد از پیغمبر (ص) از همه بیشتر بود:

غزوه بدر که اول جنگی بود که رخ داد و مومنین به آن امتحان شدند.

غزوه احد که مردم فرار کردند و آن حضرت ثابت ماند و لشکر دشمن را از دور پیامبر(ص) رد می کرد و از آن ها می کشت تا زخم های کاری بر بدن مقدسش وارد شد

غزوه احزاب بود که « عمرو بن عبدود» راکشت و فتح به دست آن حضرت واقع شد

جنگ خیبر که مرحب یهودی به دست آن حضرت کشته گشت و درب قلعه خیبر به دست معجزه آسای آن حضرت کنده و به کنار انداخته شد.

غزوه حنین بود که حضرت رسول (ص) با ده هزار نفر از مسلمین به جنگ رفت و ابوبکر از کثرت جمعیت تعجب کرده و منهزم شد؛ و با رسول خدا نماند مگر چند نفر که رئیس آن ها امیر المومنین(ع)بود.

وجه دوم: علم حضرت

علی (ع) اعلم مردم بود بعد ازپیغمبر (ص) و اعلمیت به جهاتی روشن است:

اول آن که مرتب ملازم پیامبر(ص) بود و از آن حضرت استفاده می نمود که خود رسول الله فرمود: «من شهر علم هستم و علی درب آن شهر ».

نکته ای در این حدیث نهفته است که اگرانسان بخواهد به تمام مسایل و گنج ها و چیزهای پر قیمت و ارزشی که در شهری قرار دارد دست پیدا کند، باید از دروازه شهر با مجوز وارد شود و لذا برای دست یافتن به تمام گنج های پر ارزشی که در پیغمبر (ص) وجود دارد، باید از طریق امیر المومنین (ع) و اولاد معصوم آن حضرت وارد شد، و الا اگر کسی از طریق دیگری بخواهد به گنج های پر ارزش پیغمبر دست یابد، راه گم کرده است و به نتیجه نخواهد رسید، کما این که دیدیم دیگران از غیر طریق اهل بیت رفتند و به نتیجه مطلوب نرسیدند.

بسیار اتفاق افتاده که احکام را نزد صحابه آوردند و درمانده شدند، لیکن علی (ع) مشکل را حل نمود

 استناد دادن فضلا و علمای هر فنی خود را به آن حضرت، مثلا در علم کلام و خداشناسی، در علم تفسیر، درعلم نحو، در علم عرفان ویک کلام در تمام علوم، هر کسی خود را به علی (ع) می چسباند، و این دلیل بر اعلمیت او است و کلمات شریف نهج البلاغه دال بر این معنی است، خطبه های مهم و معظم در امور مختلف.

 این که خود آن حضرت خبر داد: « سوال کنید از من، قبل از آن که از میان شما بروم».

 ضربت خوردن مولی

سحر شب نوزده ماه رمضان سال چهلم هجری بود، امام علی (ع) طبق معمول برای نماز جماعت در مسجد کوفه ، از خانه به مسجد روانه شد.

طبق معمول دو رکعت نماز خواند و سپس بالای  بام رفت تا اذان بگوید، با صدای بلند اذانی گفت که صدایش به گوش تمامی ساکنان کوفه می رسید، سپس از بام پایین آمد و به محراب رفت و مشغول نماز نافله شد، وقتی که خواست سر از سجده اول رکعت اول بردارد، در آن تاریکی ، ابن ملجم آن چنان شمشیر بر فرق مقدس آن حضرت فرود آورد، که فرق سر ان بزرگوار تا نزدیک پیشانی شکافته شد.

امام علی (ع) در این هنگام گفت:« به نام خدا و برای خدا و بر دین رسول خدا، به خدای کعبه سوگند که رستگار شدم».

جبرئیل بین زمین و آسمان فریاد زد:« سوگند به خدا استوانه های هدایت ویران شد، و نشانه های بزرگ تقوا تاریک گردید، و دستگیره محکم ایمان شکسته گردید، پسر عموی مصطفی(ص) کشته شد، علی مرتضی(ع) کشته شد، او را شقی ترین اشقیا کشت». ( برگرفته از منتهی الامال)