زندگانی حضرت امام موسی بن جعفر(ع)

علم و تفکر

زندگانی حضرت امام موسی بن جعفر(ع)

زندگانی امام موسی بن جعفر(ع)


ولادت

روز هفتم ماه صفر سال صد و بیست و هشتم یا نهم هجری در « ابواء» که بین راه مکه به مدینه است  موسی بن جعفر (ع) به دنیا آمد. و در روز بیست و پنجم رجب المرجب صد و هشتاد و سه یا صد و هشتاد و شش در بغداد به شهادت رسید و در کاظمین به خاک سپرده شد.

نام مادر امام موسی كاظم

حمیده مصفّاة. نام‏هاى دیگرى نیز مانند حمیده بربریه و حمیده اندلسیه نیز براى او نقل شده است. این بانو از زنان بزرگ زمان خویش بود و چندان فقیه و عالم به احكام و مسائل بود كه امام صادق علیه السلام زنان را در یادگیرى مسائل و احكام دینى به ایشان ارجاع مى‏داد. و درباره‏اش فرمود: «حمیده، تصفیه شده است از هر دنس و چركى؛ مانند شمش طلا. پیوسته فرشتگان او را حفاظت و پاسبانى نموده تا رسیده است به من، به خاطر آن كرامتى كه از خداى متعال براى من و حجت پس از من است».

مدت امامت امام موسی كاظم

 از زمان شهادت پدرش، امام جعفر صادق علیه السلام، در شوال 148 هجرى تا رجب سال 183 هجرى، به مدت 35 سال. آن حضرت در سن بیست سالگى به امامت رسید

اسم ، لقب ،کنیه

اسم: موسی، لقب: آن حضرت دارای لقب های متعددی می باشد که از آن جمله :

1- کاظم

کاظم یعنی آن کسی که غضب و خشم خود را فرو ببرد. حضرت موسی بن جعفر (ع) با آن همه اذیت و آزاری که از دست دشمن کشید، به ایشان نفرین نکرد ، حتی در آن موقعی که آن بزرگوار در زندان به سر می برد، دشمنان در کمین وی بودند که یک کلمه سخن خشم آمیز از آن حضرت بشنوند، ولی نشنیدند. لذا او را « کاظم» گفتند.

2-  باب الحوایج

موسی بن جعفر(ع) در برآوردن حوایج، به قدری مؤمنین دادرسی می کرده و حوایج آنان را برآورده می نموده که به « باب الحوائج الی الله» معروف گردید.

امام هفتم(ع) فرمود:« سه دسته اند که فردای قیامت ، که غیر از سایه ی رحمت الهی سایه ای نیست، پناه داده می شوند در سایه ی رحمت الهی؛ کسی که وسیله ی ازدواج برادر مسلمانش را فراهم آورد یا خادمی برای رفع گرفتاری او قرار دهد یا سر او را بپوشاند».

کار کردن حضرت

« علی بن حمزه» می گوید: حضرت موسی بن جعفر(ع) را دیدم که در نخلستان خود کار می کند و عرق می ریزد. گفتم:« پس خادمان و غلامان کجا هستند که شما این طور عرق می ریزید؟» حضرت (ع) فرمود:« آن کسی که از من و پدرم بهتر بود( یعنی امیرالمؤمنین علی (ع) )

در زمین کار می کرد، کار کردن شغل پیغمبران و اولیا و اوصیای ایشان است».

بعد از این جواب فرمود:« کار کنید، ولی میوه ی درختان را قبل از رسیدن نفروشید. برای این که شاید میوه جات را آفت بزند و دستخوش حوادث قرار گیرند و خسارت به دیگران وارد شود و شرمندگی آن برای شما بماند، زیرا چیزی را فروخته اید که گویا آن را نداشته بودید. معامله ی جنسی که داده نشود صحیح نیست.

امام موسی بن جعفر(ع) از رسول خدا (ص) روایت می کند که فرمود:« ظلم کردن درباره ی اجرت شخص اجیر از گناهان کبیره به شمار می رود».

شهادت آن حضرت

در مورد امام کاظم(ع) آمده است:

« آن حضرت همواره از زندانی به زندان دیگر منتقل می شد».

1-  در زندان عیسی بن جعفر

2-  در زندان فضل بن ربیع

3-  در زندان فضل بن یحیی

4-  در زندان سندی بن شاهک

در زندان سندی بن شاهک

هارون،خشمگین شد و خادم خود به نام « مسرور» را طلبید و به او گفت:« هم اکنون به بغداد برو و یکسره نزد موسی بن جعفر می روی، اگر دیدی او در آسایش است، این نامه را به«عباس بن محمد» برسان و به او دستور بده، تا به آنچه در نامه نوشته عمل کند».

نامه ی دیگری نیز به او داد و گفت :« این نامه را نیز به « سندی بن شاهک» برسان و به او دستور بده که از « عباس بن محمد» اطاعت کند».

مسرور با شتاب به بغداد آمد و به خانه ی فضل بن یحیی رفت. کسی نمی دانست که برای چه کاری آمده، نزد موسی بن جعفر(ع) رفت، او را در آسایش دید، بی درنگ نزد« عباس بن محمد» و « سندی بن شاهک» رفت و نامه های هارون را به آن ها داد.

فوری عباس بن محمد( که رئیس دژخیمان بود)، فضل بن یحیی را احضار کرد و به  سندی بن شاهک دستور داد او را برهنه کرده و صد تازیانه بر او زد.. به این ترتیب امام کاظم(ع) در زندان سندی بن شاهک که مخوفترین و تارکترین زندان ها بود، تحت شکنجه قرار گرفت.

سرانجام هارون ملعون، مقداری خرما طلبید. چند عدد آن را خورد. سپس یک کاسه طلبید و خرما را آلوده به سم نمود و حضرت را مسموم نمود.

روایت شده: وقتی که هنگام وفات آن حضرت رسید، از سندی بن شاهک خواست دوستی را که آن حضرت در بغداد داشت و از اهل مدینه بود و خانه ی او نزد خانه عباس بن محمد بود حاضر کند تا سرپرست غسل و دفن آن حضرت گردد.

روایت شده: در ساعات آخر عمر امام کاظم(ع) ، پزشکی به بالین امام آوردند. پزشک به آن حضرت گفت:« حال شما چطور است»؟ حضرت به او توجه نکرد، چون او زیاد اصرار کرد، حضرت زردی کف دستش را به او نشان داد 0 که نشانه ی مسمومیت آن حضرت به وسیله ی زهر بود و فرمود:« بیماری من ، این است».

خاکسپاری امام کاظم(ع)

پیکر مطهر آن امام مظلوم و شهید را به محل نگهبانان و نوکران دولت عباسی آوردند، مردم اجتماع کرده بودند و در شهر غلغله افتاد.« سلیمان بن ابی جعفر» یکی از پسران منصور دوانیقی که عموی هارون بود، در قصر خود که کنار شط قرار داشت، صدای مردم را شنید و از جریان اطلاع یافت. غلامان خود را جمع کرده و به آن ها گفت:« با ضرب و زور ، جنازه را بگیرید تا با احترام، آن رابه قبرستان بنی هاشم و قریش روانه سازیم».

سلیمان با سرو پای برهنه بیرون آمد و گریبان چاک کرد و کنار جنازه آمده، حکم کرد ندا کنند:« هر که می خواهد نظر کند بر طیب پسر طیب، به جنازه ی موسی بن جعفر (ع) نظر کند».

همه ی مردم بغداد اجتماع کردند و با ناله و شیون، پیکر مطهرش را تا قبرستان قریش تشییع نمودند.