عبدالجواد بجنگردی معروف به ادیب نیشابوری ادیب اول

علم و تفکر

عبدالجواد بجنگردی معروف به ادیب نیشابوری ادیب اول

عبدالجواد بجنگردی معروف به ادیب نیشابوری ادیب اول-یکم ،  ادب شناس،شاعر، محقق ، مدرس و اندیشمند معروف دوره مشروطیت است. ادیب به دو زبان فارسی و عربی شعر سروده‌است. در تاریخ ادبیات صدوپنجاه سال اخیر نیشابور دو نفر معروف به ادیب بودند: یکی میرزا عبدالجواد بجنگردی معروف به ادیب اول، و دیگری شیخ محمدتقی ادیب نیشابوری معروف به ادیب دوم و متخلص به راموز که شاگرد ادیب اول بوده‌است.

او در سال 1281قمری و در روستای بجن‌گرد (بیژن‌گرد) از بلوک درب قاضی از توابع نیشابور تولد شد . پدرش، کشاورزی تنگدست بود.  در ۴ سالگی به بیماری آبله مبتلا شده و بینایی یک چشم خود را از دست داد و برای چشم دیگر وی نیز بینایی اندکی ماند، از این رو، پدرش او را به مکتب نمی‌فرستاد. اما عبدالجواد با نشان دادن حافظه قوی و استعداد خود به پدر، او را بر آن داشت که فرزند را به مکتب بفرستد .

ادیب نیشابوری پیش از فراگیری خواندن و نوشتن و آموختن مقدمات زبان عربی در زادگاه خود، به نیشابور رفت  و در مدرسه گلشن  دروس مقدماتی عربی را ادامه داد و منطق را فراگرفت. سپس برای تکمیل آموخته‌های خویش در حدود سال ۱۲۹۷ق به مشهد رفت و در مدارس خیرات خان، فاضل خان و نواب سکونت کرد.

ادیب در مشهد ، برخی از متون عربی مانند شرح قطر الندی اثر ابن هشام، شرح سیوطی بر الفیه ابن مالک و شرح جامی بر کافیه ابن حاجب را نزد چند تن از استادان آموخت، اما پس از آن دیگر نزد استادی نرفت و سطوح عالی ادبیات عرب و کتاب‌هایی چون مغنی اللبیب ابن هشام، مطول تفتازانی، مقامات بدیعی و مقامات حریری را با مطالعه و ممارست خویش فرا می‌گرفت و در همان حال سطوح پایین‌تر را درس می‌داد. ادیب پیش از مرگ پدر سفری به نیشابور کرد و در حدود سال ۱۳۱۰ق به مشهد بازگشت و تا پایان عمر در مدرسه نواب اقامت داشت و تدریس جدی او از همین سال آغاز شد.

ادیب به لفظ قلم سخن می‌گفت و به یاری حافظه نیرومند، تمامی دانسته‌های خویش را به طوری منسجم به شاگردان القا می‌کرد و همین امر حلقه‌های درس او را چنان جذاب و شیرین ساخته بود که گاه بیش از ۳۰۰ طالب علم در آن حضور می‌یافتند. از این رو، وی بیش از شاعری ارزشمند، مدرسی توانا بود و در مکتب او ادبا و فضلای بسیاری پرورش یافتند و نخستین دانشکده ادبیات در ایران، به دست دانش‌آموختگان مکتب او تأسیس شد. از دانش‌آموختگان مکتب وی می‌توان به این اسامی اشاره کرد :

ملک الشعرای بهار – بدیع الزمان فروزانفر – محمد تقی مدرس رضوی – محمد پروین گنابادی – سید عبدالاعلی سبزواری – ادیب طوسی – سید محمد باقر عربشاهی سبزواری – محمود فرخ – مجدالعلای بوستان - سید جلال الدین تهرانی - سید حسن مشکات طبسی

ادیب تأثیری شگرف بر هر یک از این افراد نهاد و متقابلاً از فضایل و کمالات ایشان تأثیر پذیرفت. به گفته پروین گنابادی، هنگامی که قصیده دماوند بهار به چاپ رسید، ادیب با آنکه اندک‌رنجشی از ملک‌الشعرا در دل داشت، از خواندن سروده او بسیار به وجد آمد و بهار را استاد شاعران ایران خواند .

ادیب در ۳۵ سالگی شیفته یکی از شاگردان خود شد و مرگ نابهنگام آن شاگرد تأثیر شگرفی در زندگی ادیب گذارد و او به یاد «حبیب» شعرهایی سرود.

او زندگی بسیار ساده و برخلاف محیط علمی آن روز، وضع ظاهری اش آمیزه‌ای از سنت‌های قدیم و جدید بود. با آنکه تنگدست بود ولی از مناعت طبع و عزت نفس بالایی برخوردار بود، درآمد او فقط مستمری سالانه مدرسه نواب مشهد و مقدار کمی که از ملک ارثی به او می‌رسید، بوده‌است. دعوت هیچ‌یک از ثروتمندان و خان‌های خراسان را قبول نمی‌کرد، در اواخر عمرش جز با صیدعلی خان با کس دیگری مراوده نداشت، در مقابل صاحب منصبان، و بزرگان اصلاً سر تعظیم فرود نیاورد. مدح کسی را نمی‌گفت (تنها قصیده‌اش -مربوط به مدح-دربارهٔ مظفرالدین شاه، به سبب افتتاح مجلس شورای ملی بود) او در عمرش فقط یک ریاست قبول کرد، ریاست انجمن ادبی خراسان. زندگی او در درس و بحث خلاصه می‌شد. تنها یکبار در اواخر عمرش به زادگاه خود و سفری به کاشمر  و اطراف تربت حیدریه کرد. تفریح و گردش او فقط در باغهای اطراف مشهد بود که بیشتر آن، به بحث‌های ادبی می‌گذشت و گاهی هم در پایان هفته به منزل دوستانش چون ایرج میرزا و میرزاقهرمان می‌رفت.

از ادیب به سبب ضعف بینایی آثار اندکی بر جای مانده است :

      بخشی از ابتدای شرح معلقات سبع

چند بخش در تلخیص شرح خطیب تبریزی بر حماسه ابوتمام

رساله‌ای در جمع مابین عروض فارسی و عربی

برخی از تقریرات او مانند  تاریخچه گرگان  نخستین بار در نشریه دبستان، و نیز نکاتی درباره شعر و شاعری در دانشوران خراسان به چاپ رسیده است .

دیوان: هر چند دیوان کامل اشعار او در دست نیست، اما چند نفر به جمع‌آوری اشعار او اقدام کرده‌اند.

دیوان جمع‌آوری شده توسط اشراق: شاگرد وی اشراق، دیوان استاد را با بالغ بر ۶ هزار بیت از اشعار پارسی گرد‌ آورد که مفقود است. طبسی به جز اشعار پراکنده، از ۳ هزار بیت شعر ادیب یاد کرده که هیچ‌گاه به چاپ نرسید.

لآلی مکنون: عباس زرین‌قلم خراسانی بخشی از اشعار ادیب را با عنوانی لآلی مکنون در ۱۳۳۳ش در مشهد منتشر ساخت که حدود هزار بیت از اشعار پارسی ادیب را دربرمی‌گیرد و از اشعار عربی تنها دو بیت در پایان این مجموعه آمده است. مرزآبادی در رساله دکتری خود به تصحیح اشعار لآلی مکنون دست زده است ، و ۶۱ بیت فارسی و ۹ بیت عربی به آن افزوده است .

ادیب در ۱۲ ذی‌القعده ۱۳۴۴ق در سن ۶۵ سالگی درگذشت و در یکی از رواق‌های حرم امام رضا (ع) به خاک سپرده شد. در مجلس بزرگداشت وی که در انجمن ادبی خراسان برپا شد، دوستان و شاگردان او خطابه‌ها و مرثیه‌ها سرودند.