علم و تفکر

غازان‌خان

غازان‌خان

 

سلطان محمود غازان‌خان همچنین معروف به غازان‌خان، مشهورترین، مقتدرترین و مؤثرترین پادشاهان ایلخانی است که پس از بایدوخان به فرمانروایی ایران رسید. وی ابتدا بودایی بود که قبل از شرکت در جنگ بایدو، به تشویق امیرنوروز اسلام آورد. غازان‌خان نخستین پادشاه مغول است که رسماً به دین اسلام درآمد.

غازان خان هفتمین پادشاه ایلخانی و اولین سلطان مسلمان مغول، در سال ۶۷۰ق در آبْسکُون مازندران به دنیا آمد. در دوران حکومت پدرش حاکم خراسان بود. در دهم ذی الحجه سال ۶۹۴ق، پس از کیخاتون و حکومت کوتاه بایدوخان به حکومت رسید. وی هفتمین ایلخان در حکومت ایلخانیان بود.مدت زمان حکومت وی حدود هشت تا نه سال بیان شده است

برخی منابع تاریخی، غازان خان را کوتاه‌قد و زشت‌صورت، و در عین حال، جنگ‌آور و شجاع دانسته‌اند که که باکی از مرگ نداشته است

غازان خان علاوه بر زبان مغولی و فارسی، با زبان‌های عربی، چینی، تبتی و لاتینی هم آشنایی اندکی داشته است. یکی از علایق وی، به دست آوردن اطلاعات از آداب و رسوم و اخلاقیات حاکمان، به‌ویژه پادشاهان معاصر خود دانسته شده و بر اساس منابع تاریخی، او برای آشنایی با تاریخ مغول و آباء و اجداد خود نیز بسیار کوشا بود.

سلطان محمود از جمله پادشاهی است که قریب به‌اتفاق مورخان به دید مثبت به وی می‌نگرند. غازان‌خان در آغاز سلطنت تمام فرمان‌روایان و حاکمان مغول را به دین اسلام دعوت و ترغیب کرد. وی تبعیت از خان مغولستان را رها کرد و سلسله ایلخانی در ایران را به استقلال رساند. غازان، صدرجهان زنجانی را صاحب‌دیوان کرد و منصب امارت را به امیرنوروز بخشید. وزیر غازان‌خان رشیدالدین فضل‌الله همدانی بود.

امیر نوروز که از طرف ارغون خان به نیابت غازان معین شده بود بعد از خصومتی که با غازان پیدا کرده و امرای خراسان را علیه او شوراند و در جنگی غازان را شکست داد بعد از پیروزی دوبارهٔ غازان و بروز کدورتی بین امیر نوروز و سران مغولی مخالف با غازان و وفات ارغون خان، امیر نوروز صلاح خود را در طلب عفو از غازان دید و در سال ۶۹۳ ه‍.ق به خدمت غازان رسیده و مورد بخشایش شاهزاده جوان قرار گرفت.

بعد از فوت ارغون گیخاتو برادر وی و عموی غازان سمت ایلخانی یافت و در مدت ایلخانی او غازان کماکان در خراسان فرمانروا بود. ایلخانی گیخاتو نزدیک چهار سال بود و در ششم جمادی‌الاولی سال ۶۹۴ به‌دست امرای بایدو خان به قتل رسید.

درگیری با بایدو

غازان به بایدو اعلان جنگ داد اما بایدو از در صلح درآمد و غازان پذیرفت آن‌ها در ملاقاتی با یکدیگر از در مصالحه درآمدند اما جریان‌هایی باعث شد غازان دوباره علیه بایدو با مخالفانش هم‌پیمان گشته قصد جنگ با وی را کند. بایدو که از واقعه باخبر شد فرار را بر قرار ترجیح داد اما امیر نوروز سرعت به خرج داده او را در نزدیکی نخجوان گرفت و پیش غازان فرستاد. بایدو در ذی القعده سال ۶۹۴ به‌قتل رسید.

اسلام آوردن

غازان خان بر اثر تشویق‌های متوالی امیر نوروز به اسلام تمایل پیدا کرد مخصوصاً چون می‌خواست بر بایدو و امرای مقتدر او ظفر یابد و در این راه یارانی داشته باشد. در شورایی که غازان با حضور امیرنوروز بر پا کرده بود امیر نوروز گفت که منجمین و علما و اهل زهد و ورع چنین پیشگوئی کرده‌اند که در حدود ۶۹۰ سلطانی قیام خواهد کرد که اسلام در کنف حمایت او رونق پیشین خود را از سر خواهد گرفت و رعایای او قرین امن و رفاه خواهند شد و خداوند به پاداش این امرخیر لشکریان او را نصرت و ظفر خواهد بخشید. این بیانات در مزاج غازان مؤثر افتاد و چون سابقاً هم به امیر نوروز در قبول اسلام وعده داده بود مصمم شد که به عهد خود وفا کند و به‌همین نیت در چهارم شعبان سال ۶۹۴ در لار دماوند غسل کرد و جامه نو پوشید و بر دست شیخ صدرالدین ابراهیم که یکی از دختران عطاملک جوینی را در عقد خود داشت اسلام آورد و به پیروی از او قریب صد هزار نفر از مغول اسلام آوردند و غازان از این تاریخ به نام محمود خوانده شد

غازان خان به رغم آنکه با ادیان و مذاهب مختلف آشنایی داشت،اما پس از آنکه مسلمان شد، دستور تخریب کلیسا‌ها و صومعه‌ها و دیگر بناهای غیر اسلامی را صادر کرد. ماموران او در شهرهای مختلف، شروع به ویران کردن کلیسا‌های مسیحی و کنیسه‌های یهودی و آتشکده‌های زرتشتی و معابد بودائی کردند.

در دوران حکومت او، مسیحیان ملزم بودند با علامت مخصوصی با نام زنار و یا وصله‌ای بر لباس، در کوچه و بازار رفت و آمد کنند. یهودیان نیز با کلاهی مخصوص در کوچه و خیابان حضور می‌یافتند. همین حکم درباره مغولان بودایی هم جاری بوده است. در این دوران آزار و اذیت بسیاری بر پیروان این ادیان وارد شد.

با این حال، غازان خان با خاقان چین و پادشاهان مسیحی دیگر کشورها ارتباط داشت و بین دربار وی و پادشاهان دیگر، سفیرانی در رفت و آمد بوده‌اند. در سال ۶۹۹ق، دو سفیر از دربار او به دربار تیمور، خاقان چین فرستاده شدند که مورد احترام و تکریم خاقان قرار گرفتند. غازان خان همچنین پس از فتح شام، مورد توجه ویژه پادشاهان مسیحی اروپا و ارامنه قرار گرفت. حکومت ایران در زمان غازان خان، تا روم امتداد داشت.

دوران سلطنت

سلطان محمود غازان خان در ۱۰ ذی الحجه سال ۶۹۴ ه‍.ق بااقتدار تمام وارد تبریز شد و صدرالدین احمد خالدزنجانی معروف به خواجه صدرالدین زنجانی که در این ایام قدرتی فوق‌العاده حاصل کرده بود به استقبال او شتافت و در عقب او بسیاری از سادات، علما و ائمه آن شهر به پیشواز غازان از تبریز بیرون رفتند، غازان بعد از ورود به تبریز در قصر عادلیه پدرش در شام (شنب) اقامت گزیده و در آخر سال ۶۹۴ که مصادف با روز نوروز می‌شد در آن شهر به مقام ایلخانی جلوس کرد و وارث تاج و تخت و مملکت هولاکو گردید. اول دستوری که به دست غازان در همان روز جلوس صادر شد فرمانی به وجوب قبول مذهب اسلام برای مغول و اجرای آداب دینی و رعایت جانب عدالت و منع امرا و اکابر از ظلم به زیردستان بود. در سراسر ممالک ایلخانی به امر غازان بتخانه‌ها و معابد غیر اسلامی را ویران کردند و در تبریز بت‌های کفار و مشرکین را درهم شکستند و قطعات آن‌ها را در کوچه‌ها گرداندند و کلیساها را به مسجد تبدیل کردند.

جنگ‌های خارجی

پادشاهان ایلخانی قبل از غازان با ممالیک مصر و شام خصومت داشتند ولی غازان خان نخست برای آگاه کردن ممالیک مصر از اسلام‌پذیری خود نامه‌ای به سلطان زین‌الدین کتبغا نوشت و طی آن اظهار داشت که اگر ایلخانان پیشین تعرضی به قلمرو ممالیک می‌کردند، علت آن تضاد دینی بوده‌است و اکنون که این اختلاف از میان رفته‌است می‌تواند از جانب او خاطرش آسوده باشد. سلطان ممالیک مصر به ظاهر پذیرفت اما اتفاقاتی افتاد که غازان خان را به مقابله با مصر وادار کرد از جملهٔ این اتفاقات پناهنده شدن شورشیان مانند سولامش و امیر طراغای و افراد قبیلهٔ او به مصر و استقبال سلطان مصر از آنان و پناهنده شدن امرای شام به آن مملکت و مخصوصاً یورش ممالیک به دیاربکر و ماردین بود که تابع ایلخانان بودند. غازان خان نخست در سال ۶۹۹ ه‍.ق و سپس در سال‌های ۷۰۰ و ۷۰۳ ه‍.ق به قلمرو ممالک لشکرکشی کرد در نبرد سال ۶۹۹ موسوم به مجمع‌المروج به پیروزی دست یافت و قادر به فتح شامات و دمشق شد اما در دو یورش بعدی، با شکست مواجه شد.

 

 

مرگ

رشیدالدین فضل‌الله در تاریخ خود به بیان مفصلی از زندگانی غازان‌خان پرداخته‌است. فضل‌الله دربارهٔ مرگ غازان‌خان روایت می‌کند که پادشاه از ساری به سوی ری حرکت می‌کند و در راه شدیداً مریض شده به‌طوری‌که وقتی از ری به سوی تبریز روان می‌شود، او را طاقت ادامه راه نمی‌ماند. در راه به فشگلدره می‌رسند و در آنجا مقام کرده، استراحت می‌کنند. پادشاه پس از مدتی اقامت، سرانجام در روز جمعه ۱۱ شوال ۷۰۳ ه‍. ق در فشگلدره از دنیا می‌رود. اما بنا به وصیت پدرش ارغون‌خان جنازه او را به سمت تبریز حمل می‌کنند تا در مقبره عظیمی که پیشتر بنا نهاده بود، بخاک سپرده شود.