عربستان پیش از اسلام
عربستان پیش از اسلام
برای بررسی دقیق تاریخی، فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی عربستان پیش از اسلام لازم است زندگی بدویان و باده نشینان را در چند مورد مطالعه نمود:
1-منابع : به اشعار عرب قبل از اسلام و تفسیری که از آنها باقی مانده و ضرب المثل های آنان استناد می شود.
2-تاریخ: زندگی یک جانشینان و صحراگردان که اغلب به غارت و بعضا به تجارت می پرداختند مطرح می شود.
3- روابط سیاسی: به ساختار قبایل عرب پیش از اسلام که کمتر به آن توجه شده، می پردازد.
4-دورنمای اخلاقی: به جهت ویژگی خاص صحرا، برخی خصوصیات از جمله وفاداری ، جوان مردی و ... مورد ستایش اعراب قرار داشت.
5-مذهب: آیین هایی در میان عرب وجود داشت که هر یک در معبد ویژه ای انجام می شد، اگر چه این آیین ها در زندگی بدویان اهمیت مذهبی اندکی داشتند.
منابع:
آگاهی ما از عرب باده نشین در عربستان پیش از اسلام عمدتا از دو منبع ناشی می شود:1- مقدار معینی از اشعار پیش از اسلام باقی مانده است؛ 2- تفسیرهایی از این اشعار و ضرب المثل های عربی قدیم، توسط پژوهشگران مسلمان از قرن دوم اسلامی به بعد گردآوری شده که مشتمل بر مواردی از سنن متداول ( عرب) درباب رویدادهای ادوار پیش از اسلام است. این موارد نیز توسط پژوهش گران دیگر در آثار ویژه ای جمع آوری شده است.
تاریخ:
صحراگردان از سپیده دم تاریخ، از صحاری عربستان ، بر اراضی واقع در محدوده تمدن های یکجانشی فشار وارد می کردند. در برخی از دوره ها، فشارها شدیدتر و نفوذ به اراضی مسکونی عمیق تر می شده است و گفته شده که صحراگردان، همانند موج در می رسیده اند. عبرانی ها، آرامی ها و اعراب از زمان های پیش از میلاد به سوریه و عراق وارد شده اند، و در حالی که شش قرن پیش از هجرت ، فشارهای بیشتری از ناحیه اعراب و پالمیری ها وجود داشته است.
صحرانوردان که در آغاز برای تاخت و تاز می آمدند، به تدریج در آن جا مستقر می شدند. روابطی نزدیک میان بدویان ساکن و آن هایی که هنوز در صحرا بودند، امر تجارت را تسهیل می کرد. تنها صحراگردان می توانستند کاروان های تجاری را برای عبور از صحرا هدایت کنند و فقط صحراگردان تنومند می توانستند عبور بی خطر چنین کاروان هایی را تضمین کنند. لذا در تاریخ امپراتوری بیزانس و ساسانی، صحراگردان در دو نقش یورش گر و تاجر ظاهر می شدند.
دو امپراتوری به طرق گوناگون می کوشیدند تا یورش های خصمانه و غارت گرانه صحرانوردان را از خود دفع کنند. مؤثرترین راه این بود که فرمانروایان نیمه بدوی را در مرزهای امپراتوری به خدمت گیرند تا گروه های یورش گری که از قلب صحاری می آمدند از محدوده خود برانند. این سیستم دفاعی ،اندکی قبل از حملات مسلمانان تغییر یافت.
با این که روشن است صحرانوردان عربستان به طور گسترده ای درگیر تجارت بوده اند، اما جزئیات آن هنوز به طور دقیق بررسی نشده است.
صحرانوردان نه تنها با امپراتوری های ایران و بیزانس، بلکه با پادشاهی حمیری در عربستان جنوبی نیز در ارتباط بوده اند. درخشش تمدن عربستان جنوبی در گرو تجارت بود و با زوال تجارتش، آن تمدن نیز رو به انحطاط گذاشت . در سنن متداول عرب، شکسته شدن سد مأرب ، عامل فروپاشی تمدن عربستان جنوبی دانسته شده است، اما از کشفیات باستان شناسی که بیان کننده تخریب سیستم آبیاری است پیداست که این موارد، علائم و نشانه های زوال عربستان جنوبی هستند، نه علت آن. در سنن متداول عرب، حرکت بسیاری از قبایل صحراگرد به سمت شمال بیشتر در پیوند با شکسته شدن سد مأرب معرفی شده است.
در همین زمان، تجارت زمینی به وسیله کاروان شتر، میان یمن، سوریه و عراق شروع به رشد کرد و تا سال 600 م ، این امر عمدتا در کنترل قریش مکه بود. قریش، شهر مکه را به عنوان مرکز کار در اختیار داشت و تا اندازه ای از بدویت فاصله گرفته بود، اما تجارتشان، اتحاد و روابط با بسیاری از قبایل صحراگرد را اقتضا می کرد.
همراهی حفاظت کاروان ها مشارکت در معیشت و بازارهای مکاره بدویان را با اهمیت می ساخت؛ آن جا که کاروان ها، مالالتجاره ها را می آوردند و این امکان را برای صحرانوردان فراهم می کردند که بسیاری از کالاهایی را که در صحرا تولید نمی شد به دست آورند. در مجموع ، اقتصاد بدوی در عربستان پیش از اسلام ، به دور از خود کفایی و خود پسندی بود.
روابط سیاسی
واحد های سیاسی و اجتماعی در میان بدویان عربستان، گروه هایی تا حدودی تنوع یافته بودند. نویسندگان غربی معمولا از این ها به عنوان قبایل ، یا در مورد بخش های فرعی و گروه های کوچک تر « شبه قبایل »و«طوایف» یاد می کنند. اما این اصطلاحات به طور دقیق با اصطلاحات عربی منطبق نیست. در زبان عربی برای چنین واحدهای سیاسی و اجتماعی لغت هایی وجود دارد. اما در حقیقت عمومی ترین لفظ مورد استفاده برای اشاره به یک قبیله یا طایفه ، باید «بنو فلان» باشد.
در مورد ساختار قبایل پیش از اسلام در سنن متداول عرب چنین گفته می شود که ( این قبایل) در ابتدا از طریق خویشاوندی ذکور ایجاد شده اند، هر چند که استثناهای مسلمی نیز بر این امر وجود دارد. شخصی که از طریق خون به یک گروه منتسب نمی شد می توانست از بخشی از امتیازات عضویت، نظیر حمایت کامل برخوردار شود. او می بایست به عنوان یک هم پیمان ، یک همسایه حمایت یافته و یا یک زیر دست عمل نماید.
اعراب روزگار حضرت محمد (ص) نام هایی برای گروه های مشخص داشتند که مشتمل بر قبایل متعدد بود. از سوی دیگر در جایی که قبیله ای رونق نمی یافت از شمار آن کاسته می شد و از آن پس می بایست میان وابسته شدن به برخی از قبایل قدرت مند تر یا اتحاد با قبایل ضعیف تر و یا نابود شدن، یکی را انتخاب می کرد. بر این اساس، برخی از قبایل ضعیف تر اطراف مکه به صورت گسترده وابسته به قریش شدند.
دورنمای اخلاقی:
زندگی یک بیابان گرد در شرایط بسیار سخت طبیعی شروع می شد. در اغلب مواقع، وسایل معاش کمتر از حد کفاف مردم بود. لذا گرایشی پایدار جهت ربودن وسایل معاش- به ویژه شتر – از افراد ضعیف و جود داشت. این امر موجب سازمان دهی صحراگردان در یک قبیله یا طایفه با درجه عالی از هم بستگی گروهی می شد. گروه های بزرگ تر، قوی تر بودند، اما در موارد معین که نیاز به یافتن چراگاه برای شتران باعث پراکنده شدن گروه می شد، مشکل زیادی برای یک گروه که می خواست به عنوان یک واحد مؤثر عمل کند، ایجاد می شد. لذا همان گونه که در بالا اشاره شد
قبایل موفق و بزرگ، به تجزیه شدن تمایل می یافتند.
برای بدویان حمله و یورش جهت تصرف شتران تقریبا حکم تفریح و سرگرمی را داشت، اما خون ریزی منع شده بود. وقتی که خصومت عمق بیشتری می یافت ، شکل تهاجم ها نیز تغییر می کرد: مردان بالغ به قتل می رسیدند؛ زنان و کودکان اسیر می شدند. قانون مقابله به مثل ( قصاص ) که عموم آن را پذیرفته بودند، برای جلوگیری از کشتار گستاخانه و غیر مسئولانه به کارمی رفت؛ زیرا این موضوع مایه تفاخر قبیله برای حمایت یا انتقام از اعضا و وابستگانش بود.
در روزگاران گذشته ، یک جان به انتقام جان دیگر گرفته می شد.اما در روزگار حضرت محمد (ص) گرایشی برای پیمان خون بها ( دیه) به جای جان ستانی وجود داشت و پیامبر هم در ترویج آن می کوشید و معمولا برای ( دیه ) یک مرد بالغ، یک صد شتر تعیین می کردند. بعضی اوقات که انتقام گرفتن را ناجوان مردانه می پنداشتند، می کوشیدند تا با ( ازدواج )، شیر را جایگزین خون نمایند.
مذهب:
ادبیات پیش از اسلام اشاره می کند که برای قبایل صحراگرد، نوعی پویایی مذهبی از طریق باور داشتن فضیلت های انسانی که ریشه در قبیله داشت حاصل می شد. مراعات تفاخر و اشتهار نیرویی محرک در بسیاری از فعالیت هایشان بود. از این رو ممکن است گفته شود که مذهب واقعی بدویان، نوعی انسان گرایی قبیله ای بود. عقیده رایج در میان اعراب، در خصوص تقدیر و سرنوشت، باوری نه چندان مذهبی و حقیقی بود. به عبارت دیگر، این عقیده رواج داشت که جهان چنان ساخته شده که به طور مستمر با پیشامدهایی، تلاش های آدمی برای دفع بلا و بدبختی بی نتیجه می گذارد.البته در میان آن ها تقدیر به عنوان یک خدا پرستش نمی شد.
علاوه بر این آیین های وجود داشت که اعراب از آن ها پیروی می کردند و هر یک در معبد ویژه ای تمرکز یافته بود.
هنگامیکه حضرت محمد (ص) شروع به تبلیغ کرد، مسیحیت در عربستان به طرز وسیعی گسترش یافته بود و تعدادی از گروه های صحراگرد- حداقل به شکل صوری- مسیحی بودند. پیروان محدود یهودیت نیز(درعربستان) یافت می شد وآن هایی که یهودی خوانده می شدند احتمالا پیشینه عربی داشته اند که بعد ها یهودیت را برگزیده بودند. هر چند که آن ها با بدویان روابط نزدیکی داشته اند، اما آشکار است که هیچ کدام از آن ها صحراگرد نبوده اند.