جنگ صفّین
جنگ صفّین
جنگ جمل با شرحی که گذشت به نفع علی علیه السلام خاتمه یافت ولی این فتح و پیروزی او را برای همیشه آسوده نکرد بلکه مدعی و رقیب دیگری مانند معاویه در شام بود که از زمان خلافت عمر در آن شهر فرمانروائی کرده و از دیر باز در حکومت آن ناحیه چشم طمع دوخته بود و هم می خواست که تا آخر عمر در آن جا مستقلا حکومت نماید. بدین جهت حضرت علی (ع) ناچار بود که این رقیب حیله گر و اتباعش را هم که به قاسطین مشهور بودند از میان بردارد.
علی علیه السلام از موقع ورود به کوفه چند ماهی که در آن شهر اقامت داشت برای جلوگیری از وقوع جنگ با شامیان چند مرتبه به معاویه نامه نوشته و او را نصیحت کرد و عواقب وخیم مخالفت و ناسازگاری او را که موجب جنگ و خونریزی گردید به وی تذکر داد ولی از این همه نامه نگاری نتیجه ای حاصل نشد ومعاویه لجوج هر دفعه در پاسخ نامه های آن حضرت همان سخنان سابق خود را نوشته و او را به قتل عثمان متهم نمود. در روز چهارشنبه اول صفر سال 37 هجری پیکار صفّین در گرفت. در این جنگ برخی از یاران حضرت از جمله عمّار، هاشم بن عتبه و ... به شهادت رسیدند. در آخرین شب جنگ صفّین جنگ خیلی شدیدی رخ داد که آن شب را لیله الهریر خوانده اند. زیرا در این شب صدای زوزه سگ شنیده می شد و جنگ تا بامداد ادامه داشت. در صبح روز دهم صفر شامیان با نیرنگ عمر و عاص و معاویه پانصد قرآن بر سر نیزه کردند و فریاد زدند: خدا را درباره دینتان ، این کتاب میان ما و شما داور است. ناگهان گروهی از یاران حضرت علی گفتند: اینک که ما را به داوری قرآن خوانده اند، برای ما جنگ روا نیست. علی (ع) فرمود:« این فریبکاری است و می خواهند شما را از خودشان بازدارند». ولی مردم عراق سخنان امامشان را نپذیرفتند و خواستار صلح با معاویه شدند و تلاش های مالک اشتر نیز در جلوگیری از این کار مردم عراق بی فایده بود و سرانجام با اصرار این گروه از مردم عراق پیمان ترک مخاصمه صفین در روز هفدهم صفر بسته شد و مقرر ساختند:
1- حکمین ابوموسی و عمروعاص هستند و جان و مالشان در امان است.
2- حکم ها و همه مسلمانان باید تسلیم حکم خداوند در قرآن و سنت باشند.
3- جان و مال و خانواده مسلمانان از هر دو سوی درامان است.
4- تا زمان اعلام حکم داوران در ماه رمضان،آتش بس برقرار است.
5- 5- داوران در نقطه ایمیان شام وعراق ( دومه الجندل) داوری کنند
6- اگر داوران تا زمان مقرر بر پایه قران و سنت حکم نکردند، دو طرف مجازند به حال نخست بازگردند.
در هنگام نوشتن این پیمان نامه نیز بین آن ها اختلاف پیش آمد و آن این بود که عمر بن سعد نویسنده پیمان نامه نوشت: این پیمان بنا به درخواست علی ، امیر مومنان فرآهم آمد.» معاویه گفت: اگر من اقرار داشته باشم که او امیر مؤمنان بوده و من با وی جنگیده ام پس من مرد بدی بودم و گناه کردم. عمرو عاص ( به عمر بن سعد) گفت: فقط نام و نام پدرش را بنویس، چه وی امیر شماست ولی امی ر ما نیست. چون نامه را ( برای اظهار نظر مجدد) به علی نشان دادند فرمود آن ( عنوان ) را محو کنند. سرانجام در پایان داوری که در دومه الجندل برگزار شد ابتدا ابو موسی اشعری بر روی منبر رفته و حضرت علی (ع) و معاویه را از خلافت خلع کرد ولی عمر وعاص به ابوموسی نیرنگ زد و بعد از اعلام نظر وی ، علی (ع) را خلع و معاویه را به خلافت نصب کرد. اعلام این نتیجه نه تنها ابوموسی و سپاه امام که فریب چنین نیرنگی را خورده بودند غیر مترقّبه بود بلکه حتی برای سپاهیان شام نیز عجیب بود و باعث شد گروهی از یاران امام به نتیجه حکمیت تن نداده و از گروه امام خارج شدند .