زندگانی حضرت امام باقر(ع)
زندگانی حضرت امام باقر(ع)
ولادت
امام باقر(ع) در اول ماه رجب یا سوم صفر سال سال 57 هجری قمری در مدینه متولد شد. و در سال صد و چهارده در شهر مدینه به شهادت رسید و در قبرستان معروف بقیع کنار قبر پدر و جدش به خاک سپرده شد و دوران امامت آن حضرت هیجده سال بود. پدر بزرگوارش امام سجاد(ع) و مادر آن حضرت فاطمه دختر امام حسن مجتبی (ع) می باشد.
درگیری دو قدرت
تجلی پر درخشش امام درشئون علمی به آنجا رسید که به حضرتش لقب « باقر العلوم» دادند و این به معنای شکافندۀ علم است. امام باقر (ع) در نشر و گسترش علوم و معارف اسلامی از شرایطی خاص استفاده نمود. در اواخر عمر امام (ع) دو قدرت، یکی بنی امیه و دیگری بنی عباس سخت به جان هم افتاده بودند. برخوردهای سیاسی این دو قدرت موجب شده بود که امام باقر (ع) از آزادی بیشتری برخوردار باشد و امام از این آزادی نسبی که تضاد قدرت های سیاسی به وجود آورده بود، حداکثر استفاده را فرموده و به نشر و گسترش معارف اسلامی پرداخت.
طبق نقل مورخین از بین اصحاب آن حضرت که از محضر علمی اش استفاده می کردند، در حدود 50 نفر به مقام های عظیم علمی نایل شدند و همین ها بودند که مکتب علمی اسلام را با تالیفات و تصنیفات خود در فقه ، حدیث ، تفسیر و دیگر شوون علمی ، رونق و شکوه دادند .
شکوه علمی اش آنچنان بهت آور و خیره کننده بود که درباره اش گفته اند ، هر عالم و دانشمندی در محضرش احساس حقارت و کوچکی می کرد، تاریخ می گوید:عصرها آن هنگام که شهر مکه ، چشم خورشید را دور می دید و کوه الوقیس سایه بلند خود را به صورت تحفه ای گرانبها به مکه نشینان تقدیم می کرد ،جنب و جوش بیشتری در مسجد الحرام به چشم می خورد.
آن روز عصر هم ، مردم طبق عادت همیشگی خود دسته دسته وارد مسجد شده، پس از طواف خانه ی خدا به جمعیت انبوهی که بین کعبه و حجر، اجتماع کرده بودند می پیوستند .در آنجا مردی نشسته بود.مردی که مردم از محضرش استفاده های علمی فراوان می کردند .موج جمعیت او را از حالت وقار و سنگینی مخصوص به خودش جدا نمی کرد.
«حبابه»می گوید: دیدم او را که آن روز عصر از جا برنخاست تا آن که در همان زمان اندک ،هزار مشکل دینی و علمی را پاسخ فرمود و پس از فراغت ، برخاست تا به جایگاه خود برود .در این موقع ، یک نفر از بین جمعیتی که به هیجان آمده و نشاط علمی فوق العاده ای در خود احساس می کرد ، بی تابانه فریاد زد:« این است آن نور روشن و درخشانی که شبستان تاریک بشریت را روشن کرده است و این است آن نسیم عطرآگینی که مشام جان انسانیت را معطر ساخته و بالاخره این است آن حق ناشناخته ای که دنیا قدرش را ضایع کرده است». عده ای گفتند:« مگر او کیست»؟
جواب داد:«او محمد بن علی بن حسین بن ابی طالب، باقر العلوم است».
آری ، امام باقر(ع) پنجمین پیشوای شیعیان و شکافندۀ علم بود و او این لقب پر افتخار باقر را از پیغمبر(ص)داشت که درباره اش فرموده بود:« می شکافد علم را شکافتنی». این تاج افتخار، تنها نصیب امام محمد باقر(ع) شد، گو این که ائمه از تمام فضایل عالیه به حد کمال و اکمل برخوردار بودند، علمی کثیر، سخاوتی بی حد و حصر، شجاعتی خیره کننده، اخلاقی بزرگ و عظیم و بالاخره تمام آنچه را که به نام فضایل عالیۀ انسانیت می نامیم،در همۀ آنها جمع بود، ولی شرایط خاص محیط و اجتماع ، زمینۀ ظهور و بروز آن فضایل را برای همه ی آنها به طور یکسان فراهم نکرده بود و همان طور که گفته شد، شرایط موجود عصر و برخورد بنی امیه و بنی عباس، فشارها و محدودیت ها را از امام باقر(ع) برداشت و آن حضرت موفق شد که طی 19 سال و چند ماه دوران امامت خویش، فقه و حقوق اسلامی را توسعه و گسترش داده و کتب علمی شیعه را از بیانات محکم و مستدل خود سرشار سازد.
روشن گری علمی در عمل
امام محد باقر(ع) در روشن کردن افکار مردم نسبت به مفاهیم مذهبی، اهتمام خاص داشت، و این روشنگری را حتی از مجرای عمل نیز تعقییب می کرد.
در شرح حال آن حضرت(ع) می نویسند: روزی ار روزهای گرم تابستان آن حضرت با کمک کارگرانش از شهر خارج و به سوی مزرعه خود رفت، هوا فوق العاده گرم بود. امام عرق ریزان و با تنی خسته، همچنان ره می پیمود . در این هنگام یکی از مسلمانان در خارج به آن حضرت برخورد کرد. سخت متعجب شد و با خود اندیشید که :« چرا امام در این موقع روز و در این هوای سوزان، برای رسیدگی به مزرعۀ خود، از شهر خارج شده است»؟ خواست تا در این باره از امام توضیحی بخواهد. جلو رفت، عرض ادب کرد و آنگاه گفت:« شما از بزرگان قریش هستید. چرا در این هوای گرم ، برای رسیدگی به امور دنیوی از شهر خارج شده اید. راستی که اگر مرگ، شما را در این حال دریابد، جواب خدا را چه خواهید گفت».
این شخص می گوید: همین که این جمله را به امام عرضه داشتم، خود را از کارگزارانش جدا کرد و به سوی من متوجه شد و فرمود:« اگر مرگ مرا در این حال دریابد در بهترین حالتی است که با آن روبرو می شوم، حال اطاعت و بندگی خدا، من استراحت را در این هوای گرم از خود گرفته و به دنبال کار و فعالیت می روم، می روم تا با زحمت و عرق جبین، چرخ اقتصاد زندگی را بگردانم و این بهترین حالتی است که یک اانسان می تواند در آن قرار گیرد، جای ترس و هراس آن جا است که مرگ بر آدمی وارد شود، در حالی که در معصیت خدا باشد، و با تن آسایی و تنبلی ، از دست رنج دیگران استفاده کند».
آن مرد گمان می کرد که دین داری و فضیلت به آن معنی است که انسان، قدرت تولید خود را از دست بدهد و به دنبال کار و فعالیت نرود و همین که امام (ع) این انحراف فکری خطرناک را در او دید، به نصیحتش پرداخت و واقعیت اسلام را در این مسئله ، در برابر او قرار داد. و از نظر اسلام همان طور که از بیان امام باقر(ع) پیداست ، یک جامعه ی مسلمان پر تحرک و فعال که در مسیر زندگی اقتصادی جلو رود، در حقیقت جامعه ای است که در حال عبادت قرار دارد و فرد و یا جامعه ای که خاصیت تولید را از دست بدهد و از ثمرات کار و کوشش دیگران استفاده کند، فرد و جامعه است که در حال معصیت خدا قرار دارد.
نهضت فرهنگی
امام باقر(ع) اگر چه بر اثر سلطه ی حکومت طاغوت ها ، از نظر سیاسی منزوی بود و اعتراضات او به صورت یک نهضت سیاسی همه جانبه، برای سرنگونی رژیم بنی امیه نینجامید، ولی در این راه تا حد شهادت حرکت کرد. اما او دریافته بود که فرهنگ تشییع در انزوا قرار گرفته و زیر چکمه جلادان اموی ، بی رمق مانده است از این رو لازم بود برخواسته فقه آل محمد(ص) و خط فکری تشییع را آشکار سازد.
با توجه به اینکه همین موضوع زمینه ی عمیق و بنیان کن برای مبارزه با طاغوتیان خواهد شد، و در دراز مدت شیعیان را به صحنه می آورد و کتب اهل بیت را زنده خواهد کرد و با توجه به سنگ زیرین و اساس انقلاب و قیام ، نهضت فکری و فرهنگی است. بر همین اساس امام باقر(ع) زمینه سازی بسیار عمیق و خوبی را در این راستا نمود و پس از او فرزند برومندش امام صادق (ع) ، با تشکیل حوزه ی علمیه با چهار هزار نفر شاگرد آن را به ثمر رسانید و به عنوان یک دانشگاه عظیم اسلامی ، در تاریخ اسلام آشکار و ماندگار ساخت.
بنا بر این می توان گفت : امام باقر(ع) موسس و بنیان گذار حوزه علمیه ی شیعه و نهضت فکری و انقلاب فرهنگی تشیع بود. امام باقر شاگردانی مانند:« محمد بن مسلم، زرارة بن اعین، ابو بصیرو بریدبن
معاویه»را تربیت کرد که امام صادق(ع) فرمود:« که این چهار نفر کتب و احادیث پدرم را زنده کردند ».
برخورد با طاغوت ها
زمان امام محمد باقر(ع)، از طرف طاغوت وقت فرماندار جدیدی برای مدینه تعیین شده بود و مردم برای عرض تبریک به سوی خانه او می رفتند، محمد بن مسلم می گوید: ما جمعی از شیعیان در کنار در خانه امام باقر(ع) در مدینه بودیم آن حضرت وقتی که عبور گروه گروه از مردم را به سوی خانه فرماندار جدید دید، از حاضران پرسید:« آیا در مدینه حادثه جدیدی رخ داده است؟ یکی از حاضران عرض کرد: فرماندار جدیدی نصب شده و مردم به دیدار او برای عرض تبریک می روند. امام باقر(ع) فرمودند:« همانا انسان برای تبریک به خاطر امری حرکت می کند ولی غافل از آنکه همان شخص خود را به در خانه ایی می رساند، که از در خانه های آتش دوزخ است».
وصیت سیاسی امام باقر(ع)
محدث بزرگوار« کلینی» ، به سند صحیح نقل می کند امام صادق(ع) فرمود:« پدرم چنین وصیت کرد: بخشی از اموال مرا وقف کن تا ده سال در سرزمین منی ،در موسم حج برای من عزاداری کنند و برای مظلومیت من زاری نمایند».
به راستی چرا امام محمد باقر(ع) این وصیت را نمود . چرا او وصیت نکرد که در مدینه کنار قبرش عزاداری کنند؟ و چرا وصیت کرد که فقط در موسم حج آن هم در منا برای او عزاداری نمیاند ؟.
پاسخ این چراها آن است که آن حضرت می خواست تا در مراسم حج که مسلمانان از اطراف و اکناف به مکه آمده اند و اجتماع کرده اند، به نام عزاداری مجلسی به پا کنند تا در آن جا مسائل سیاسی و حقوقی مطرح شود و انگیز ه های مظلومیت امامان اهل بیت روشن گردد.
شهادت آن حضرت
وجود مقدس امام باقر(ع) و روش و حرکات او در مدینه گرچه مبارزه رو در رو و علنی با دستگاه طاغوتی هشام نبود ، ولی همه آن برنامه ها نشانه ی یک نوع مخالفت با آن دستگاه بود.
سرانجام هشام تصمیم گرفت تا آن حضرت را از مدینه به شام تبعید کند. مأموران آن حضرت را با امام صادق(ع) از مدینه به شام آوردند و برای اهانت به مقام آن حضرت ، سه روز به او اجازه ورود به نزد هشام را ندادند و حتی آن ها را در اردوگاه غلامان جای دادند. هشام به دربانان خود گفت:« وقتی که محمد بن علی (ع) وارد مسجد شد نخست من او را سرزنش می کنم، وقتی که سکوت کردم شما به اتفاق او را سرزنش کنید».
به دستور هشام اذن ورود به امام باقر(ع) دادن حضرت وارد شد و سلام دسته جمعی به اهل مجلس کرد و نشست.
هشام که دید امام باقر (ع) سلام خصوصی به او نکرد بیشتر خشمش طغیان کرد و حضرت را سرزنش نمود که همواره یک نفر از شما میان مسلمین اختلاف انداخته و مردم را به بیعت خود می خواند و خود را امام می داند. سرزنش بسیار کرد و دیگران هم سرزنش کردند. امام به پا خواست و فرمود:« ای مردم کجا می روید و شما را کجا می برند؟ خداوند اولین افراد شما را به وسیله ی ما راهنمایی کرد و هدایت آخرین افراد شما نیز با ما خواهد بود، اگر شما به پادشاهی چند روزه دل بسته اید پادشاهی ابدی با ماست . خداوند می فرماید:« والعاقبتو اللمتقین».
هشام دستور داد حضرت را زندان نمودند ولی طولی نکشید که روش حضرت در زندان همه ی زندانیان را به سوی او جذب کرد و جریان را به هشام گزارش دادند. سرانجام هشام دستور داد آن حضرت را تحت نظر به سوی مدینه بازگردانند. و زمینه شهادتش را مهیا نمود.