عملیات مروارید
عملیات مروارید که به بزرگترین عملیات آفندی و ایذایی نیروی هوایی نیز شهرت دارد بامداد روز هفتم آذر سال 1359، صورت گرفت.در این عملیات ۴ فروند ناوچه موشک انداز عراقی کلاس «اوزا» و 7فروند شناور دیگر عراقی غرق شدند. نیروی دریایی عراق پس از این عملیات عملاً فلج شده و تا پایان جنگ قادر به ایفاء نقش نبودهاست. ناوچه پیکان نیز در این عملیات توسط نیروی دریایی عراق منهدم گردید.
در آن زمان، بارگیری و تخلیه کالا برای عراق از طریق بندر امالقصر که خارج از اروند رود است، انجام میگرفت. صدور نفت عراق از طریق دو سکوی عظیم نفتی به نامهای «البکر» و «الامیه» واقع در مصب اروندرود عملی میشد. در روز هفت آذر ۱۳۵۹ در عملیات مروارید این سکوهای نفتی منهدم شدند و عملاً صدور نفت عراق از طریق دریا قطع گردید.
به دستور فرماندهی عملیات، خلبانان شجاع نیروی هوایی ماموریت داشتند تا در عملیاتی بزرگ هدفهای دریایی را در منطقه عملیاتی خلیج فارس منهدم نمایند.
عملیات مروارید توسط دریادلان نیروی دریایی و برای حفظ سیادت جمهوری اسلامی بر آبهای گرم خلیج فارس آغاز شده بود و ماموریت نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران پشتیبانی یگانهای عمل کننده در دریا بود.
هماهنگیهای لازم قبلا صورت گرفته بود. در سالن توجیه، افسر اطلاعات و عملیات برای خلبانان خاطرنشان ساخت که نیروی دریایی توانسته است سکوهای عظیم نفتی "البکر" و "الامیه" عراق را به تسخیر خود درآورد. وی همچنین یادآور شد که این سکوها برای عراق جنبه حیاتی دارند، از این رو دشمن در آب های خلیج فارس دست به تحرکاتی زده است و مطمئنا برای بازپس گیری این سکوها، خود را به آب و آتش خواهد زد. این جا بود که خلبانان به اهمیت این ماموریت پی برده و بیش از پیش، خود را برای این عملیات آماده ساختند.
پس از انجام مقدمات پروازی، اکثر فانتوم ها مجهز به موشک های هوا به سطح "ماوریک" شدند و تعدادی دیگر نیز برای پشتیبانی هوایی مجهز به موشک های هوا به هوای راداری و حرارتی شدند.
اولین دسته فانتوم ها به پرواز درآمدند
در اولین ساعات صبح، اولین گروه پروازی باند پرواز پایگاه را ترک کردند. گروه اول هنوز به منطقه مورد نظر نرسیده بودند که با "ناوچه پیکان" تماس برقرار کرده و اطلاعات مربوط به موقعیت هدف های دریایی را که در آبراه ام القصر و اطراف اسکله های البکر و الامیه و نیز در داخل خلیج فارس مستقر بودند، جویا شدند.
بر روی ناوچه پیکان، شهید سروان خلبان "ابراهیم شریفی" به عنوان راهنما حضور داشت که به همراه فرمانده شهید ناوچه پیکان، اطلاعات خوبی از محل هدف ها در اختیار هواپیماهای خودی قرار دادند.
ناوچه پیکان که از قبل خود را در پناه اسکله البکر به خوبی مخفی کرده بود، طی یک سری کدهای رمز، اطلاعات بسیار مفیدی از منطقه به خلبانان ارائه داد و آنها نیز سریعا به سمت هدف های مشخص شده توسط پیکان، ادامه مسیر دادند.
درحالی که هواپیمای اف 4 به دنبال طعمه مورد نظر، بر مدار 36 درجه، گشت می زد، از طریق هواپیمای اف 14 که به منظور پوشش، از قبل در منطقه مستقر شده بود، به خلبان اطلاع داده می شود که دو فروند هواپیمای میگ 23 در ده مایلی به سمت آنها در حرکتند.
اولین ناوچه هدف قرار می گیرد
هنوز آخرین تماس رادیویی خلبان اف 14 پایان نگرفته بود که خلبان، اولین هدف دریایی را که یک ناوچه تندروی عراقی بود، بر صفحه رادار مشاهده کرد. ناوچه فوق با مشاهده هواپیمای ایرانی، تغییر مسیر داد و درحالی که آتش پر حجم توپ های خود را به سوی فانتوم نشانه رفته بود، اقدام به فرار نمود.
شرایط جوی منطقه به خاطر وجود ابرهای پراکنده، به گونه ای بود که خلبانان ناگزیر می بایست در ارتفاع پایین تری پرواز می کردند؛ از این رو بیشتر در تیررس آتش دشمن بودند. اما آتش پرحجم توپ های مستقر در ناوچه دشمن، در اراده خلبانان خللی وارد نمی کرد.
به سرعت و با انجام مانورهای مختلف از سوی خلبانان، هواپیما در فاصله مناسب قرار گرفت و با شلیک دو فروند موشک هوا به سطح ماوریک (تلویزیونی)، یکی از ناوچه های تندروی عراقی که در جلوی آبراه ام القصر در حرکت بود، منهدم شد و دود ناشی از انهدام ناوچه عراقی، سطح دریا را پوشاند.
هواپیمای اف 14 یکی از میگ های دشمن را شکار می کند
خلبانان با خوشحالی زیاد فریاد می زدند و الله اکبر می گفتند و در پاسخ به پیام رادیویی مجدد هواپیمای اف 14 که آنها را به ترک منطقه فرا می خواند، نیز فریاد الله اکبر سر دادند. اینک هواپیمای دشمن، در حد خطرناکی به فانتوم نزدیک شده بود و بر روی آن قفل راداری کرده بود.
خلبانان ناگاه به خود آمدند و با کم کردن ارتفاع، اقدام به ترک منطقه نمودند. در همین حین خلبان شجاع و ماهر اف 14 با شلیک یک موشک فونیکس و یک موشک حرارتی، یکی از هواپیماهای دشمن را متلاشی و دیگری را وادار به فرار کرد. خلبانان فانتوم که از طریق رادیوی هواپیما مکالمات او را می شنیدند، از او به خاطر این اقدام شجاعانه اش تشکر می کنند و سالم به پایگاه برگشته و به زمین می نشینند.
صدای زنگ اسکرامبل همه را به خود می آورد
خلبانان، مسرور از این پیروزی با خوشحالی سخت سرگرم بازگویی انجام ماموریت برای همکاران خلبان خود در گردان پروازی بودند، که مجددا زنگ آلرت (اعلام خطر) به نشانه وضعیت اضطراری به صدا درآمد. به شتاب دو فروند هواپیمای اف 4 از باند پرواز برخاسته و در نزدیکی منطقه در گیری، با ناوچه پیکان تماس می گیرند. ناوچه پیکان که منتظر آنها بود، این بار هدف جدیدی را در آبراه ام القصر به آنها ارائه کرد.
هواپیماها درحالی که به طرف هدف تعیین شده در حرکت بودند و بر روی آب های مواج خلیج فارس کوچک ترین تحرکات دشمن را از نظر می گذراندند، خلبان یکی از فانتوم ها با مشاهده اشیایی بر سطح دریا، تا حدودی از ارتفاع خود کاسته و بر سطح آب دقیق می شود. تعداد زیادی از نفرات دشمن را با جلیقه های نجات، در میان توده ای از روغن سیاه و بقایای یک ناوچه لجستیکی متلاشی شده که بر سطح آب شناور بود، مشاهده می کند. به نظر می رسید که این ناوچه لحظاتی قبل توسط عقابان تیزپرواز نیروی هوایی منهدم شده است.
ناوچه اوزای عراقی به قعر آب های خلیج فارس می رود
خلبانان اوضاع را به دقت بررسی می کنند. هواپیماها اینک به چند مایلی هدف رسیده بودند. هدف یکی دیگر از ناوچه های موشک انداز اوزا بود که در آبراه ام القصر رفت و آمد می کرد. دشمن از این آبراه صرفا به منظور اختفاء ناوچه هایش بهره می جست که در مواقع لزوم، ناوچه ها از دهانه آبراه خارج می شدند و پس از انجام ماموریت، در آبراه پناه می گرفتند. ناوچه های ما نیز به علت باریکی آبراه، نمی توانستند به تعقیب آنها بپردازند؛ از این رو انهدام ناوچه های دشمن می بایست با عملیات هوا به سطح انجام می پذیرفت.
اطلاعات داده شده از ناوچه پیکان زمانی به خلبانان رسید که ناوچه عراقی به قصد ماموریت، از آبراه خارج شده بود. یکی از هواپیماها او را درصفحه رادار زیر نظر داشت.
خلبان با مناسب دیدن موقعیت با انتخاب زاویه مناسب و شلیک یک موشک ماوریک، کابین فرماندهی ناوچه اوزای عراقی را مورد اصابت قرار می دهد و چون مخزن مهمات نیز در مجاورت کابین فرماندهی ناوچه قرار داشت، انفجار مهیبی، منطقه را تکان داد و دود ناشی از آن، بخشی از سطح دریا را پوشاند.
خلبانان پس از اطمینان یافتن از این که هیچ هدف دیگری در منطقه وجود ندارد، طی تماسی با ناوچه پیکان، فرمانده ناوچه را از انجام ماموریت، آگاه ساختند. او که از شنیدن خبر انهدام ناوچه عراقی بسیار خوشحال شده بود، از آنها تشکر کرد و اسامی خلبانان شرکت کننده در عملیات را خواست. لیدر دسته پروازی نیز از فرمانده ناوچه به خاطر اطلاعات دقیق و حساب شده اش تشکر کرده و می گوید که اسامی ما در پایگاه هوایی، محفوظ است و در آینده، چنان چه مایل باشند به صورت محرمانه در اختیارشان قرار خواهد گرفت.
شناسایی منطقه برای جدا شدن ناوچه پیکان
لحظاتی بعد از نشستن هواپیماها، یک فروند اف 4 دیگر از پایگاه به منظور شناسایی و جست وجوی منطقه به پرواز درآمد. ماموریت این فانتوم شناسایی منطقه بود تا اگر ناوچه پیکان در جدا شدن از اسکله با تهدید از ناحیه شناورهای دشمن مواجه شدف به رفع تهدید و یا احیانا انهدام شناور دشمن بپردازد.
فانتوم با پرواز بر روی جزیره بوبیان و دهانه خورعبدالله، اطمینان حاصل کرد که خطر و تهدیدی برای حرکت ناوچه پیکان وجود ندارد و به مرکز از طریق کد اعلام نمود که ناوچه پیکان می تواند منطقه را ترک کند و خود نیز به پایگاه بر می گردد.
ناوچه قهرمان پیکان اسطوره شد
ساعتی بعد به پایگاه اعلام می شود که رادار نمی تواند با ناوچه پیکان تماس بگیرد. بلافاصله یک فروند فانتوم به خلبانی سرلشکر شهید "داوود اکرادی" که در این روز تعداد زیادی پرواز عملیاتی داشت و موفق به انهدام چندین ناوچه عراقی شده بود، به پرواز در آمد. در این پرواز، سرگرد خلبان "ناصر گودرزی" به عنوان کمک، اکرادی را همراهی می کرد.
فانتوم بلافاصله بعد از پرواز، مسیر اسکله البکر را پیش گرفت در حدود پانزده مایلی اسکله نقطه سیاه رنگ و روغنی در سطح آب دریا مشاهده شد که مشخص می کرد لحظاتی قبل یک کشتی در این مکان غرق شده است. هواپیما به بالای نقطه سیاه رنگ رسید. هیچ اثری نبود تنها تعدادی جلیقه نجات بر روی سطح آب شناور بود.
در تعقیب ناوچه عراقی
در همین حین خلبان متوجه یک ناوچه عراقی می شود که کمی دورتر با سرعت درحال حرکت به سمت عراق است. یقینا این همان ناوچه ای بود که پیکان را مورد اصابت قرار داده بود. شهید اکرادی بلافاصله به سمت ناوچه حرکت می کند. در همین هنگام از سوی هواپیمای اف 14 مستقر در منطقه به فانتوم اطلاع داده می شود:
دو فروند هواپیمای دشمن با سرعت به سمت شما درحال حرکت هستند ... بهتر است منطقه را ترک کنید.
هنوز پیام هواپیمای اف 14 به پایان نرسیده بود که از سوی رادار زمینی نیز این مسئله تایید شد. خشم ناشی از غرق شدن ناوچه پیکان، آن چنان سینه خلبانان شجاع را به درد آورده بود که به هیچ کدام از اخطارها توجهی نمی کردند.
هواپیمای اف 4 با گردشی سریع به سمت ناوچه اوزای عراقی ادامه مسیر داد. در این هنگام ناوچه عراقی که در محدوده اسکله البکر قرار داشت، از وجود فانتوم ایرانی مطلع شده بود و مدام به چپ و راست می رفت تا از تیرس عقابان تیز چنگال نیروی هوایی در امان بماند؛ ولی خلبانان مصمم بودند به هر قیمتی ناوچه اوزای عراقی را هدف قرار دهند.
اخطارهای رادیویی هواپیمای اف 14 شدیدتر می شد. خلبان هواپیمای اف 14 اعلام می کرد که دشمن هر لحظه به شما نزدیک تر می شود، زودتر منطقه را ترک کنید.
دو موشک به سوی فانتوم شلیک می شود
ناوچه عراقی چون درحال فرار بود باید از ارتفاع بالاتری روی آن قفل راداری انجام می شد و با اوج گرفتن فانتوم، خلبانان عملا در تیررس هواپیماهای دشمن قرار می گرفتند. ولی....
خلبان در یک لحظه ارتفاع هواپیما را در نقطه مناسبی بالا کشید و کمک نیز بلافاصله بر روی ناوچه، عمل قفل راداری را انجام داد.
در همین هنگام دو فروند هواپیمای دشمن که به فاصله چند مایلی فانتوم رسیده بودند، از ارتفاع گرفتن فانتوم نهایت استفاده را برده و هر کدام موشکی به سوی فانتوم رها کردند.
خلبانان بلافاصله شروع به شکستن قفل راداری موشک های دشمن و اختلال در سیستم هدایتی آنها کردند.
در این هنگام هواپیمای اف 14 نیز که متوجه شده بود فانتوم به اخطارها توجهی نمی کند، احساس خطر کرده بود و خود را سریعا به محل استقرار فانتوم ها رسانده بود و آماده درگیری با دشمن بود، که هواپیماهای دشمن به محض اطلاع از این موضوع و فرار از دست موشک های دوربرد (فونیکس) مرگبار این هواپیما، پا به فرار گذاشتند.
فانتوم در بهترین شرایط برای رها ساختن موشک خود قرار گرفته بود، ولی بالگردهای پشتیبانی دشمن مستقر در منطقه و همچنین توپ های ضد هوایی مستقر بر روی ناوچه به شدت به سوی فانتوم شلیک می کردند.اولین موشک به ناوچه عراقی برخورد می کند
خلبانان بدون توجه به این تهدیدات، تمام حواس خود را متوجه منهدم ساختن ناوچه عراقی کرده بودند.
سرانجام لحظه موعود فرار رسید و خلبان در یک موقعیت مناسب، یک موشک ماوریک به سوی ناوچه اوزای عراقی شلیک کرد. موشک از زیر هواپیما رها شد و غرش کنان به سمت ناوچه حرکت کرد و دقیقا به داخل محفظه موتورخانه ناوچه رفت و با انهدام در آن مکان، قطعات متلاشی شده ناوچه به آسمان برخاست.
دومین موشک هم شلیک می شود
دود ناشی از اصابت موشک به ناوچه، تمام منطقه را پوشانده بود. کمک به خلبان می گوید که ناوچه منهدم شده و بهتر است که منطقه را ترک کنیم؛ ولی شهید اکرادی نمی پذیرد و می گوید:
تا از غرق شدن ناوچه اطمینان حاصل نکنیم، منطقه را ترک نمی کنم.
شهید اکرادی با گردشی بر روی ناوچه عراقی که درحال سوختن بود، دومین موشک ماوریک را به سوی آن شلیک نمود. با برخورد موشک با ناوچه، زبانه های آتش و دود عظیمی به هوا برخاست. گویی که نفت را بر روی آب به آتش کشیده باشند.
سومین موشک کار را یکسره می کند.
کمک مجددا به شهید اکرادی می گوید:
این ناوچه کارش تمام است، بهتراست برگردیم.
ولی شهید اکرادی جواب می دهد:
تا انتقام تک تک بچه های ناوچه پیکان را از دشمن نگیرم بر نمی گردم.
کمک که می بیند شهید اکرادی مصمم است که ناوچه دشمن به طور کامل به قعر آب های خلیج فارس روانه کندف از او می خواهد ارتفاع را بیشتر کند تا از دود ناشی از سوختن ناوچه در امان باشند و بتوانند سومین موشک ماوریک را به سوی آن شلیک کنند.
شهید اکرادی بلافاصله ارتفاع را بیشتر کرده و سومین موشک به سمت ناوچه عراقی شلیک می شود. موشک با برخورد با ناوچه، آن را به چندین قسمت تقسیم می کند و لحظاتی بعد اثری از آن بر روی آب های خلیج فارس نمی ماند.
روز بعد از عملیات
فردای این روز، یک فروند هلی کوپتر نیروی دریایی به منطقه اعزام می شود تا بازماندگان عملیات روز قبل را چه ایرانی و چه عراقی از سطح آب جمع آوری کند.
یکی از معدود بازماندگان ناوچه قهرمان پیکان، بعد از نجات یافتن تعریف می کند که نیم ساعت بعد از هدف قرار گرفتن ناوچه پیکان، درحالی که بر روی سطح آب شناور بوده، مشاهده کرده که چگونه ناوچه ای که آنان را هدف قرار داد توسط یک فروند هواپیمای ایرانی به قعر آب های خلیج فارس فرستاده شده است.
نتایج بزرگ ترین عملیات هوایی آفندی و ایذایی
در این عملیات تعدادی از زبده ترین خلبانان هواپیمای اف 4 و اف 14، تانکرهای سوخت رسان، هواپیمای سی 130 و نیز بالگردهای نیروی دریایی شرکت داشتند.
خلبانان شجاع نیروی هوایی، در این روز بزرگ ترین عملیات هوایی آفندی و ایذایی را در آسمان منطقه به اجرا گذاشتند و در نهایت علاوه بر انهدام تعداد زیادی از ناوچه های تندرو و اوزای عراقی، دو اسکله البکر و العمیه را نیز به شدت بمباران کردند.
طرح ریزی عملیات به شکلی بود که خیلی زود نیروی هوایی عراق به خود شکل تدافعی گرفت. نیروی هوایی عراق در این روز متحمل خسارات جبران ناپذیری شد، به شکلی که در این روز شش فروند هواپیمای دشمن توسط شکاری های نیروی هوایی هدف قرار گرفته و سرنگون شدند.
بعد از پایان عملیات هوایی، تازه مشخص شده که خلبانان شجاع نیروی هوایی چه بلایی بر سر عراق آورده بودند. بالگردهای نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران تا چند روز پس از عملیات، خدمه ناوها و ناوچه های منهدم شده و غرق شده عراقی را از سطح آب جمع آوری می کردند.
شرح کامل عملیات مروارید
در سپیده دم هفتم آذر 1359 در یک درگیری شدید، قهرمانان نیروی دریایی ارتش ایران با اتکا به ذات پروردگار، عملیات مروارید را اجرا کردند. در این نبرد هفت ناوچه مدرن و اژدرافکن عراقی از نوع اوزا به قعر دریا فرستاده شدند؛ همچنین چند فروند ناو، تعدادی هواپیما و هلیکوپتر توسط ناوچه همیشه قهرمان پیکان نابود شدند؛ بسیاری از نیروهای دشمن که روی ناوها مستقر بودند به هلاکت رسیدند و تعدادی هم به اسارت در آمدند با اجرای موفقیتآمیز عملیات مروارید سکوهای نفتی البکر و الامیه برای اولین بار به دست پرسنل نيروي دريايي ايران افتاد. این دو سکو که برای دشمن اهمیت حیاتی داشت به دست نیروهای ایرانی افتاد و پس از آن صدور نفت عراق از خلیج فارس به صفر رسید. فرماندهان نیروی دریایی ایران با دور اندیشی و با توجه به اینکه جنگ در دریا ابعاد مختلف سیاسی اقتصادی و بین المللی را در بر خواهد داشت چند روز پس از جنگ بخش عظیمی از خلیج فارس را منطقه جنگی اعلام کردند از آن زمان عراق عملن در محاصره دریایی نیروهای ایرانی درآمد و راه مواصلات دریایی به بنادر امالقصر و بصره قطع شد.
معمولا در هر جنگی کمبود ارزاق و یا قحطی و عدم صدور کالا از راههای آبی در تاریخ جنگهای دریایی به چشم می خورد ولی در 8 سال جنگ با عراق شاهد بودیم علیرغم بعضی کمبودها ارزاق اساسی به راحتی در اختیار مردم قرار گرفت وصادرات کالا و نفت نیز به روال عادی انجام شد. واین میسر نبود مگر با اراده ارتشی قدرتمند که بتواند سیادت خود را در زمین دریا و هوا حفظ کند.
عملیات تسخیر سکوهای البکر و الامیه و انهدام آنها توسط نیروی دریایی و با پشتیبانی نزدیک نیروی هوایی قدرتمند ما صورت گرفت تا آنجا که نیروی دریایی و هوایی عراق مجبور به خروج از بندر شدند و بخش اعظم نیروی دریایی عراق شامل 7 فروند ناو و ناوچه، 11 فروند هواپیما در این عملیات نابود شدند و هسته اصلی نیروی دریایی عراق منهدم گرديد، به طوری که تا به امروز خلیج فارس نشانه از حضور موثر یگانهای شناور عراق را ثبت نکرده است. پس از این عملیات، عراق سیاست ضربه و فرار را در مقابل نیروی دریایی بیشتر کرد و طی آن دو فروند ناوچه موشکانداز خود را از دست داد. پس از تلاشهای فراوان باز هم ارتش عراق تغییر سیاست داد و به خرید تسلیحات موشکی ساحل به در از نوع کرم ابریشم و هوا به سطح از نوع اگزوست اقدام نمود؛ زیرا به این صورت میتوانست بدون درگیری مستقیم، موشکهای خود را از راه دور پرتاب کند.
پس از گذشت 3 هفته از عملیات موفقیت آمیز شهید صفری در آبان 59 به منظور تخریب سکوهای نفتی دشمن عملیات مروارید اجرا گردید. نیروی رزمی 421 مستقر در بوشهر که از اولین روز جنگ فرماندهی کلی عملیات دریایی را در منطقه خلیج فارس و دریای عمان بر عهده داشت پس از اجراي اولین مرحلهء موفقیتآمیز طرح مربوط به سکوهای مزبور، تصمیم گرفت برای حفظ سیادت دریایی از ترمینال نفتی البکر و الامیه به عنوان سر پل و پستهای دیدهبانی استفاده کند و با در اختیار گرفتن سکوهای مزبور کنترل نیروهای رزمی سطحی هوایی و تجاری عبوری دشمن را از بنادر امالقصر و بندر نفتی فاو را عملی سازد؛ این طرح به منظور دیدهبانی غافلگیری و کشاندن یگانهای رزمی دشمن به دریا انجام شد.
منطقه عملیات
این عملیات به مدت 10 روز از تاریخ 1 آذر 1359 بود که بعدن به دلائلی با چند روز تاخیر اجرا شد. عملیات در منطقهای به طول تقریبی 400 کیلومتر و عرض 50 کیلومتر (به مساحت 20000 کیلومتر مربع) که از شمالیترین نقطه خلیج همیشه فارس تا محدوده عملیاتی نیروی رزمی 421 در منطقه دوم دریایی بوشهر را دربرمیگرفت.
وضعیت دشمن
در مدت 3 هفته از عملیات شهید صفری دشمن تلاش مضاعفی را در جهت بهکارگیری و بهرهبرداری مجدد از سکوها به عمل آورده بود و تعدادی از نظامیان عراق به منظور پاسداری و اقدامات شنودی بر روی آنها مستقر شده بودند؛ به طوری که تحرکات نیروی دریایی عراق در حال افزایش بود اما به دلیل خسارات سنگینی که تاسیسات سکوها وارد شده بود نیروهای عراقی به پشتیبانی آمادی زیادی احتیاج داشتند که به دلیل ناامنی منطقه، این کار به سختی صورت میگرفت و روحیه دشمن بسیار ضعیف بود.
وضعیت خودی
نیروی رزمی 421 هماهنگی لازم با نیروی هوایی را برای انجام عملیات مشترک برون منطقهای را به عمل آورد و تمرینات لازم که در این رابطه انجام شد که در عمل موجب موفقیت در بهکارگیری و هدایت 13 فروند جنگندهء F4-E و 4 فروند F-14A توسط واحدهای شناور نيروي دريايي شد. بهکارگیری همزمان نیروهای تکاور، واحدهای شناور و نیروی هوایی به صورت گسترده، ناشي از آمادگی قابل توجه نیروها و مناسب بودن طرح و زمان عملیات دریایی داشت.
اهداف عملیات
* نابودی بخش قابل توجهی از نیروی دریایی عراق
* زندانی نمودن باقیمانده افراد نیروی دریایی عراق در بندر ام القصر
* سیادت نیروی دریایی ارتش ایران در تمام خلیج فارس و دریای عمان
* جلوگیری از صدور نفت عراق به منظور اختلال در نظام اقتصادی عراق
* قطع کامل خطوط مواصلاتی دشمن
* ایجاد پست دیده بانی در سکوی البکر برای نیروی خودی جهت اعمال کنترل بر ترددهای احتمالی و آتی دشمن.
كه جملگي باعث ميشدند کشور عراق از استفاده از سکوهای مذکور به عنوان یک نقطه آفندی بر علیه نیروی دریایی و هوایی ایران محروم شود.
علل انتخاب منطقه عملیات
تمرکز قوای نیروهای دریایی دشمن در منطقه شمال خلیج فارس که دربرگیرنده حساسترین وحیاتیترین تاسیسات عراق در دریا یعنی ترمینالهای نفتی البکر و الامیه بودند، موجب شد اين منطقه جهت وارد آوردن ضربه اساسی و قطع کامل خطوط مواصلاتی دریایی و به ویژه قطع صدور نفت عراق از طریق خلیج فارس، انتخاب گردد.
ضربات و تلفات وارده به دشمن به طور کلی
در طول عملیات غرور آفرین مروارید بخش اعظم نیروی دریایی عراق از هم پاشید و به کلی نابود گردید. خسارات به طور کلی به شرح زیر بود:
5 فروند ناوچه موشک انداز از نوع OSA و OSA2
ناو مین جمع کن 1 فروند
ناو نیرو بر 1 فروند
ناوچه تندرو 3 فروند
یگان ناشناخته 2 فروند
یگان صدمه دیده 3 فروند
همچنين تعدادی از نیروهای دشمن به اسارت در آمدند.
خاطرات یکی از بازماندگان این عملیات:
با طلوع سپیده ، هواپیماهای ما در آسمان پیدا شدند و لحظاتی بعد ، میگهای عراق هم ظاهر شدند و با روشن شدن هوا ، درست بالای سر ما درگیری هوایی آغاز شد. در این عملیات ، ما به موشک هم مجهز بودیم و با قرار گرفتن هواپیماها در برد موثر ، می توانستیم آنها را هدف قرار دهیم.
در این درگیری – درست به خاطرم نیست – یک یا احتمالا 2 فروند میگ عراقی را به این ترتیب با موشکهایی که در اختیار داشتیم ، از روی تاسیسات زدیم. حدود ساعت 30/8 صبح یکی از نفرات تیم که در قسمت جلوی خط حمله بود ، اطلاع داد که یکی از میگهای عراقی که آتش گرفته ، به طرف ما می آید ، تماشا کنید! دیدن صحنه ی سقوط میگ دیگر برای ما عادی شده بود و فقط تعداد میگهای سرنگون شده را می شمردیم .
برای اطمینان یافتن از سقوط میگ مورد اشاره ، به آن نگاه کردیم ، یکی دیگر از افراد هم به آن چشم دوخته بود، هر دو در یک لحظه متوجه شدیم که این «میگ» نیست ، بلکه یک موشک است که از ساحل عراق یا از سوی یکی از ناوچه های دشمن به طرف ما شلیک شده است. چون اصلا شبیه میگ نبود و بالک قسمت عقب را نداشت. چیزی به شکل استوانه و به رنگ موشی بود که به سرعت به سویمان می آمد.
بلافاصله کمین گرفتیم و موشک لحظاتی بعد به قمست جنوبی سکو اصابت کرد. قدرت تخریب این موشک به حدی بود که کلیه تاسیسات را به لرزه در آورد و بشکه های روی اسکله به دریا افتاد و پایه های قمست جنوبی اسکله را که قبلا تصرف کرده بودیم ، منهدم کرد. البته هیچ گونه خساراتی به وسایلی که ما در اختیار داشتیم و پرسنل ما وارد نشد ، بعد از این حادثه ما وضعیت و میزان خسارت وارده و قدرت تخریبی موشک را برای درگیری های احتمالی آینده بررسی کردیم.
مطمئنا موشک از ناوچه ی عراقی شلیک شده بود . ما قبلا به عراقی ها اخطار کرده بودیم که سکو را به وسیله ی واحدهای دریایی خود خواهیم کوبید و بهتر است که تسلیم شوند. از این مساله ( اصابت موشک) حداکثر بهره برداری را کردیم و شروع به پیشروی نمودیم و تقریبا بعد از نیم ساعت کلیه ی تاسیسات را به تصرف خود در آوردیم.
*تصرف کامل اسکله
هر قسمتی را که به تصرف خود در آوردیم ، از پرسنل عراقی خبری نبود . در یک قسمت مهم از سکو که پس از تیراندازی های بسیار شدید آنجا را گرفتیم ، حتی دستگاههای مخابراتی هنوز روشن بود . لباس ها نیز هنوز به میخ هایی که به بدنه ی اسکه کوبیده بودند، آویزان بود. اتاق کنترل تاسیسات که مرکز کامپیوتر ، کنترل و توزیع و پمپاژ نفت بود، به عنوان خوابگاه و محل استقرار مأموران بعثی مورد استفاده قرار گرفته بود .
بلافاصله پس از ورود به ین قسمت، درجه ها ، لباس ها و آثاری را که از پرسنل عراقی به جا مانده بود ، اعم از کارتهای شناسایی ، دفتر وقایع روزانه، تقویم و دیگر مدارک با اهمیت را نمونه برداری کردیم و به بررسی دیگر قسمت ها پرداختیم. معلوم بود که بهترین و مهمترین افراد خود را برای حافظت از این تاسیسات مامور کرده بودند و از لباس های باقیمانده در اسکله مشخص بود که اغلب ماموران افسر بودند . هر قسمت را که باز می کردیم، با مقدار زیادی مهمات برمی خوردیم . در یک قسمت ، تعداد خیلی زیادی اسلحه کلاشینکف از درون جعبه های دربسته به دست آوردیم.
آنها دور تا دور خود را مسلسل ضد هوایی کالیبر50 گذاشته بودند که با کمک آچار و دیگر وسایل که در آنجا بود، آنها را باز کردیم و بعدا مورد استفاده قرار دادیم. از جمله تجهیزات دیگر ، مقدار زیادی موشک سام ، اسحله ی کمری ، آذوقه و کنسرو بود که بعدا از مهمات به دست آمده در این قسمت، برای تخریب همان تاسیسات استفاده کردیم. در اینجا بود که فهمیدیم اغلب پرسنل مستقر در این اسکله شبانه با شنا ، قایق و یا دیگر واحد های شناور، اسکله را ترک کرده بودند و اغلب آنها هنگام فرار به وسیله ناوچه پیکان منهدم شده بودند.
بعد از تصرف کامل اسکله ، بلافاصله با مرکز عملیات خودمان تماس برقرار کرده ، اعلام کردیم که :«منطقه در اختیار ماست پاکسازی کامل ، بدون تلفات، روحیه عالی و آماده برای اجرای مراحل بعدی عملیات هستیم، اگر پیام خاصی هست ، مارا در جریان قرار دهید.» پس از آن ، بلافاصله در تمام مناطق سکو پست های دیده بانی برقرار کردیم و در سطح تاسیسات تقسیم شدیم تا بتوانیم به نحو احسن کار خود را انجام دیم .
*بر افراشتن پرچم جمهوری اسلامی ایران
مساله ای که برای ما مهم بود و در روز اول می بایست انجام می شد، ولی به علت شروع درگیری شدید عملی نشد، مساله رساندن مهمات و آذوقه به وسیله ی واحدهای شناور ما بود. مرحله ی بعدی، عملیات رساندن مقدار زیادی مهمات برای تخریب تاسیسات و آذوقه و مهمات دستی برای اعضای تیم بود. وقتی درخواست را مخابره کردیم، بعد از گذشت حدود نیم ساعت ، از طریق ستاد عملیاتی پیام داده شد که تماس بگیرید، پیام مهمی داریم.
وقتی تماس گرفتیم ، متن پیام تقریبا چنین بود که سریعا مرحله آخر عملیات را به اجرا در آورید و اسکله را ترک کنید، وسیله ی ترابری برایتان فرستاده نخواهد شد. ما می بایست بعد از پایان عملیات، با ناوچه پیکان که محور اصلی عملیات و نزدیک ترین ناوچه به تاسیسات بود، به طرف آبهای ایران حرکت کنیم. فاصله ی ما با جزیره ی بوبیان تقریبا چهار مایل بود و جزیره و برجکهای دیده بانی را ما کاملا می دیدیم.
بعد از دریافت پیام و شناسایی آن برای تخلیه اسکله و اقدام برای عملیات پایانی آماده شدیم. یکی از مراحلی که بسیار برای ما اهمیت داشت و در برنامه عملیات گنجانده شده بود، به اهتزاز در آوردن پرچم جمهوری اسلامی ایران بر روی تاسیسات و فیلمبرداری از این مراسم بود که ارزش زیادی برای ما داشت. در وسایلی که همراه برده بودیم، پرچم سه رنگ جمهوری اسلامی ایران را همراه داشتیم، بلافاصله آن را به گردنم بستم و از دکل عظیم مخابراتی تاسیسات که 420 پله داشت ، بالا رفتم. تعداد پله ها به این خاطر در ذهنم مانده است که هنگام بالا رفتن پله ها را در مسیر بالا رفتن شمردم و وقتی بالای دکل رسیدم، متوجه شدم که درگیری هوایی هنوز هم دربالای سر ما ادامه دارد.
یک فانتوم ایرانی با یک میگ عراقی در نبرد بود که بعد از چند دقیقه میگ در حالی که شعله های آتش از آن زبانه می کشید، به داخل دریا سرنگون شد. وقتی بالای دکل رسیدم ، تازه متوجه شدم که از فرط عجله با خود طناب بر نداشتم، بلافاصله چاقوی خود را باز کردم و با استفاده از کابل آنتن تلویزیون ، طنابی درست کرده، پرچم جمهوری اسلامی ایران را بر فراز تاسیسات عراقی ها به اهتزاز در آوردم.
در این لحظه از شادی در پوستم نمی گنجیدم. به اطراف نگاه کردم . ارتفاع به قدری زیاد بود که تا برد زیادی را می شد دیده بانی کرد و کمی با دقت به قسمت ساحل عراق نگاه کردم، متوجه شدم که یک ناوچه ی عراقی به طرف تاسیسات در حرکت است. چون صدا به پایین نمی رسید به سرعت پایین آمدم ، تا بتوانم از دستگاه های مخابراتی تماس با ناوچه ها که در روی سکو قرار داشتف استفاده کنم.
به حدی سریع آمدم که کلیه ماهیچه های پشت پاهایم پاره شد. من بعدا متوجه این مساله شدم. بعد از رسیدن به سکو با افسر نیرون هوایی مسئول همکاری با تیم تماس گرفتم و بلافاصله یکی از جنگنده های ما روی آن هدف هدایت شد و دو دقیقه بعد توانست ناوچه عراقی را به قعر دریا بفرستد. وقتی آن هدف منهدم شد، ما فکر کردیم که دیگر چیزی در منطقه نیست، در حالی که در قسمت بعدی عملیات دریافتیم یکی از واحد های دشمن پشت همین تاسیسات مخفی شده است و ما اصلا متوجه حضور این هدف نشده بودیم .
به هر حال بلافاصله شروع به تخلیه تاسیسات کردیم. یعنی کلیه وسایلی که به دردمان می خورد و مورد احتیاج ما بود، از جمله مهمات و سلاحهایی را که از عراقیها به غنیمت گرفته بودیم، به درون ناوچه حمل کردیم و با کمک پرسنل ناوچه ی پیکان ، توانستیم در حدود تقریبی بیست دقیقه اسکله را تخلیه کنیم. هر قسمتی را که ترک می کردیم ، آن قسمت از اسکله را با مهماتی که خود عراقی ها به جای گذاشته بودند ، تخریب می کردیم.
*حرکت به سوی ایران
بلافاصله بعد از اینکه اعضای تیم ما روی ناوچه آمدند ، ناوچه به سرعت به سوی آبهای ایران به حرکت در آمد. بعد از اینکه ناوچه از اسلکه فاصله گرفت ، با پرسنل ناوچه که همگی پرسنل نیروی دریایی بودند و هر یک به نوعی در عملیات با ما همکاری داشتند ، شروع به صحبت کردم، در مورد تعداد واحدهایی که به وسیله ی پیکان غرق شده بود و به طور کلی ضرباتی که در طی این دو روز به دشمن زده بودیم ، گپ می زدیم.
نزدیک به بیست دقیقه از حرکت ما می گذشت که یک بار دیگر به طرف تاسیسات نگاه کردم تا ببینم قسمت هایی که به وسیله ی تیم ما تخریب شده، آیا همچنان می سوزد یا نه؟ در همین لحظات متوجه دو توده دود مانند در گوشه ی سمت چپ تاسیسات شدم ، داد زدم: موشک! در این موقع سرکار ناوسروان «حسین حفیظی» یکی از دوستان صمیمی و از بهترین همدوره های من که فرمانده دوم ناوچه ی پیکان بود، بلافاصله با مانور صحیحی که انجام داد، باعث نجات پرسنل از این موشک عراقی ها شد.
از دو موشک عراق که به سوی ما شلیک شده بود و ما در آخرین لحظه آن را کشف کردیم ، اولین موشک که رنگ ماشی و نوک قرمز داشت، از بالای سر ما رد شد و درون آب افتاد و موشک دوم که با فاصله زمانی بسیار کم ، حدود 2 یا 3 ثانیه به دنبال موشک اول شلیک شده بود، چون ناوچه با سرعت زیاد در حال چرخش به سمت چپ بود، در داخل موجی که در قسمت پاشنه ی ناوچه (قسمت عقب ناوچه) به وجود آمده بود، افتاد، ولی قدرت انفجار موشک به قدری زیاد بود که علی رغم منفجر شدن در درون آب و قسمت عقب ناوچه ،. توپ ضد هوایی ناوچه را کاملا ذوب کرد و پروانه های ناوچه را از جا کند و پاشنه ی ناوچه کاملا نابود شد، به طوری که قسمت های داخلی ناوچه و قسمت های فنی را که پرسنل داخل آن بودند، کاملا آب فرا گرفت.
(انفجار موشک در چند لحظه بیشتر دیده نشد، اما آنچه که در همان چند لحظه دیدم ، مانند یک نوار تصویری در ذهنم نقش بسته است) بر اثر انفجار موشک کلیه قایق های نجاتی که در قسمت عقب و بالای ناوچه بود، در داخل پوسته ی لاستیکی ذوب شد. پرسنل ناوچه جلیقه های نجات به گردن داشتند، اما از آنجا که جنس این جلیقه ها پلاستیکی است، بر اثر انفجار موشکف جلیقه ها در جا ذوب گردید و پرسنلی که در قسمت پاشنه بودند دست یا پا و یا قسمت های دیگری از بدنشان قطع شد.
*سقوط در دریا
با اینکه دستور تخلیه و ترک ناوچه داده شده بود، هیچ یک از پرسنل حاضر به ترک ناوچه نبودند؛ چون واقعا ناوچه عین کشور و خانه شان بود، حاضر بودند غرق شوند ، ولی حاضر به ترک کردن ناوچه نبودند و در آن حالت اضطراری مجددا برای دفاع آماده شدند و با تلاش بسیار یکی از ژنراتورها را روشن کردند. توپ سینه ناوچه نیز که از کار افتاده بود، بار دیگر آماده شدند تا آن را به کار بیندازند.
من که بر اثر اصابت ترکش مجروح شده بودم، وقتی که با این وضعیت مواجه شدم، به اطرافم نگاه کردم، تمام پرسنلی که در اطرافم بودند، زخمی شده بودند.تمام گوش ها پاره شده بود و خون از آنها بیرون می زد. صورت ها به قدری زخم برداشته بود که افراد قابل شناسایی نبودند. در کلیه قسمت هایی که ما ایستاده بودیم، خون پاشیده بود و من از دیگران وضع بهتری داشتم، زیرا به خاطر می آورم در لحظه ی اصابت موشک به پاشنه ، تنها کاری که کردم، این بود که یکی از دست های خود را جلوی صورتم آوردم و در نتیجه یکی از چشمانم مورد اصابت ترکش قرار نگرفت، ولی سمت راست صورتم خونین و مجروح شد و بلافاصله ورم کرد.
تنها با یک چشم قادر به دیدن بودم. بعد از اینکه وضع خودم و بچه ها را ارزیابی کردم، به یکی از نفرات تیم خودمان که پشت سرم ایستاده بود، گفتم یکی از اسلحه ها را به من بدهد. گفت: خشاب ندارم. گفتم ایرادی ندارد خودم خشاب دارم. فانسقه به کمرم بود و هنوز تعداد زیادی خشاب ژ – 3 و یوزی داشتم. تعدادی نارنجک نیز دور کمر و درون جیب هایم بود. علاوه بر اینها در داخل اورکتم نیز دو قبضه اسلحه کمری داشتم که بضامن آماده بود.
موشک حدود ساعت 50/12 الی 55/12 به پاشنه ی ناوچه اصابت کرد. هنوز ساعت 1 نشده بود؛ اسلحه را از دوستم گرفتم و آن را مسلح کردم، زیرا می دانستم که با توجه به از کار افتادن ژنراتور و رفتن برق وضعیت اضطراری ، تنها راه مقابله با خطر ، فعلا اسلحه سبک است. خودم را به بالای پل فرماندهی رساندم و به زانو نشستم.
نفر بعدی یک «یوزی» گرفت و یکی دیگر از افراد تیم یک قبضه تیربار «ام – ژ3 » را که آماده ی شلیک بود، آورد. می دانستیم که هنوز روی رادار دشمن یک هدف هستیم. آماده ی دریافت جز سلاحهای سبکی که در دستمان بود، نداشتیم. بچه هایی که زخمی شده بودند، ناله می کردند و کمک می خواستند. داد زدم دکتر را بفرستید قسمت عقب پاشنه.
دکتر لحظاتی بعد برای کمک به یکی از نفرات که در قسمت سینه ( جلو ناوچه ) کمک می خواست، بالای سر اون حاضر شد. در همین لحظه یکی از نفراتی که در قسمت «سینه» ناوچه بود، داد زد: موشک! بلافاصله به افق روبرو چشم دوختیم و متوجه موشک شدیم. تصمیم داشتیم در آخرین لحظه موشک را بزنیم و وقتی فشنگ هایمان تمام شد، بپریم توی آب.
وقتی داد زدم موشک، پرسنلی که در داخل ناوچه بودند، آنها که توانی داشتند، تک تک بداخل آب پریدند و آماده ی شلیک شدیم. من و نفری که از تیم ما بود و یوزی به دست داشت، نشانه روی کردیم و ماشه را چکاندیم . من چند ثانیه فقط صدای تیراندازی شنیدم و وقتی متوجه شدم که خشاب خالی شده است، بلند شدم به طرف جلو که بپرم توی آب، ولی دیگر دیر شده بود.
وسط زمین و هوا بودم که دیگر چیزی نفهمیدم و بی هوش شدم.قبل از بی هوش شدن، متوجه شدم که موشک بالای سر ما و در فاصله خیلی نزدیک بالای ناوچه منفجر شد. بعد از چند ثانیه ناگهان انفجار دو برابر شد، فکر می کنم دو موشک بود که پشت سر هم شلیک گردید و موشک چهارم داخل موشک سوم منفجر شد. من در قسمت بالای پل فرماندهی یعنی بالاترین قسمت ناوچه ایستاده و در حال پرتاب خود به داخل آب بودم که این اتفاقات افتاد. شدت و موج انفجار به حدی قوی و شدید بود که به قسمت های جلو ناوچه صدمات زیادی وارد شد و من دیگر چیزی نفهمیدم.