هنر اسلامي
هنر اسلامي
هنر و ادبيات و علوم مختلف در ايران به طور كامل از ابتدا با دين و جنبههاي مختلف آن بي ارتباط نبودهاند. رنگ، نقش، كلمه و هنر آنچه كه بايد از ابتدا به فراخور معنويت زمانه درصدد بهرهگيري و بهرهوري از دين بودهاند و به همين جهت درصدد نماياندن جلوههاي مختلف دين برآمدهاند .راز اين هنرمندي از ديرباز به «حكمت» تعبير شده است و حكيمان بسياري در فرهنگ و ادب ايران گاه و بي گاه علم داران هنر اسلامي به شمار ميآمدهاند .
آميخته كردن دين و معنويت باهنر فوايد بسياري به دنبال داشت از جمله آنها ميتوان به ارتباط تمدنها و اديان مختلف اشاره نمود. دينهاي مختلف براي نماياندن جلال و جمال و شكوه خداوند، در مساجد، پيوسته در تلاش بودهاند كه از هنرهاي مختلف در مسجد بهره بگيرند. بدين جهت فراتر از حد و مرز جغرافيايي و يا حتي رنگ و زبان و نژاد بر آن بودهاند كه با فرهنگهاي مختلف ارتباط و تعاملي داشته باشند و از هنر اديان مختلف براي تزيين مساجد خود استفاده نمايند. از جمله ميشود به هنر معماري به شيوهي «مستعربي» و «مدجني» اشاره نمود كه آميزهاي است از هنر اسلامي و مسيحي. و همچنين از نفوذ و گسترهي معماري اسلامي در هندوستان و ديگر كشورها ياد نمود. از سوي ديگر اين مساجد، در طول تاريخ زبان ارتباط جوامع انساني بودهاند.
در عصر كنوني نيز مساجد بهترين الگو و دست مايه براي گفتگوي تمدنها به شمار ميآيند. بسياري از فرهنگهاي الهي كه توجه ويژهاي به ساخت مساجد باشكوه داشتهاند با وجود معماريهاي اصيل و هنرمندانهي خود ميتوانند هنوز هم در اين باره به گفتگو و تبادل اطلاعات بپردازند تا فراتر از حرف و حديث در تلطيف فرهنگها و ارتباط بشري نيز نقش به سزا داشته باشد .
اما دربارهي رابطهي دين اسلام با هنر «دكتر زرين كوب» معتقد است: «كه گفت كه در اسلام دين را با هنر سازگاري نيست؟ بر عكس، اين هر دو با يكديگر ملاقات ميكنند و آن هم در مسجد، خداي اسلام ـ تعالي الله ـ نه فقط رحيم و حكيم است بلكه جميل هم هست، و از همين رو چنانچه صوفيه ميگويند، دوست دار جمال.
يك نظر به معني مساجد كهن نشان ميدهد صرف نظر از قدس و نزهت معنوي كه دارند از لحاظ يك مورخ نيز در خورآنند كه گالريهاي هنر اسلامي تلقي شوند ».
پس از پذيرش اين كه اسلام، دين هنر و زيباييهاي معنوي است، بايد بپذيريم كه ابزارهاي تحقيق و تعميق
چنين ديني با درونمايه و سرشت آن لزوما" بايد تناسب داشته باشد. حتي اين ابزار معنوي ميتواند وسيلهاي قرار بگيرد براي گستردگي مذهب و دين و فرهنگ معنوي يعني رسيدن به مرحلهاي كه عبوديت محض ذات باري تعالي مطرح ميشود منتهي به شكلهاي گوناگون و اين جا جايگاهي است كه به قول مولانا بايد «جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر» نهاد. و به همين جهت مسلمانان هرآنچه را كه لايق خدا ميدانستهاند آن را به خدمت گرفتهاند و بر غناي هنر اسلامي افزودهاند .
«حقيقت آن است كه معمار مسلمان در روزگاران گذشته هر زيبايي را كه در اطراف خويش ميديد اگر آن را در خور عظمت و جلال خدا مييافت سعي ميكرد تا به هنگام فرصت براي آن در مسجد جايي باز كند. بدين گونه، ستون را از آنچه در معابد بابل بود گرفت، مناره و محراب را از كليسا اقتباس نمود و ايوان و تاق آن را از قصرهاي سلطنتي ساسانيان تقليد نمود.»
تنها شيوههاي بيروني دين چنين جذاب و زيبا نيست بلكه سرشت و فطرت دروني دين نيز از اين زيبايي، در حد كمال برخوردار است. كدام انسان است كه آهنگ متين و موزون سورههاي قرآن را بشنود و تحت تأثير قرار نگيرد؟ كدام بشر است كه صرف نظر از معنويت ادعيه و نهجالبلاغه و نهج الفصاحه از آهنگ خوش رباني ظاهر آن نيز لذت نبرد؟ حديث دل ربايي و شور و شيفتگي از زبان خاورشناسان شنيدني است .
«رژي بلاشر و پتروشفسكي» هر دو از شور و شيفتگي مسلمانان نسبت به زبان قرآن سخن گفتهاند. «گلدزيهر» مينويسد: هيچ اثر ادبي در جهان، در اعجاب عظيم بي نظيري كه قرآن برانگيخت، به پاي آن نميرسد .
«آرثر .ج. آربري »آنجا كه سخن از ريتمهاي توبرتوي قرآني به ميان آورده ، آن را برتر از بزرگترين شاهكارهاي ادبي نوع بشر دانسته است. ترجمه قرآني كه آربري با عنوان تعبير قرآن به دست داده، به گفته محمد جواد سهلاني، مترجم آن، جزو آثار كلاسيك انتشارات دانشگاه انگلستان شده است .
پيكتال ميگويد: «سمفوني غير قابل تقليد قرآن، تنها، اصواتش انسان را به گريه و جذبه وا ميدارد.» جان ديون پورت مينويسد: «قرآن از نظر ادبي، شاعرانهترين اثر مشرق زمين، در برگيرنده نثري موزون و مسجع، به بليغترين و فصيحترين صورت زبان عربي و نمونهي اعلاي آن زبان و مملو از درخشندهترين امثال و محكمترين تشبيهات است. سحر و جاذبهاي كه در سبك انشاي آن به كار رفته لطف و رواني آن، تحسين و اعجاب عرب را برانگيخت. با آيات پر طنطنهاي ملكوت خداوند را تصوير ميكند. آهنگ و نوا و عباراتش در ترسيم بهشت و جهنم تكان دهنده است.
ليگورد دورمان آمريكايي و يوهان و لفانگ گوته آلماني و ديگران نيز از سنگيني، جاذبه و اسلوب شگفتانگيز زبان قرآن سخن گفتهاند .
به هر حال استفاده از ابزار هنر در تبليغ دين بسيار مؤثر واقع شده است. زيرا فطريتر است و به تناسب فطري بودن، حَكَميتر .اين آن چيزي است كه امروزه نيز از آن بي نياز نيستيم يعني قادر باشيم كه حكيمانه فطرت و سرشت بشريت را تحت تأثير قرار دهيم .
اما ارتباط دين با هنر، در عمق و گسترش يافتن هنرها بي نقش نبوده است. به گونهاي كه روحانيت و معنويت از نظر برخي دينداران هنرمند ذاتي هنر محسوب ميشود. «دكتر سيد حسين نصر» در اين زمينه معتقد است كه :«هنر اسلامي مبتني بر معرفتي است كه خود، سرشت روحاني دارد. معرفتي كه استادان سنتي هنر اسلامي، آن را حكمت نام نهادهاند. چون در سنت اسلامي، با صبغهي عرفاني روحانيت آن، خردمندي و روحانيت از هم جدايي ناپذيرند. به قول مشهور، توماس قديس: «هنر بدون حكمت ، هيچ نيست.»
حتي تأثير دين در هنر و ادبيات در اروپا نيز به گذشتههاي بسيار دور بر ميگردد و قابل توجهتر آن كه «نخستين آثار ادبي كه به زبانهاي بومي محلي اروپا منتشر شد، همچون كمدي الهي دانته در زبان ايتاليايي، كه احتمالا" بزرگترين اثر در ادبيات اروپايي است، با موعظههاي مايستر اكهارت در زبان آلماني و يا قصههاي كانتري بري چاوسر در زبان انگليسي، به نحوي با دين و تمدن سنتي مسيحي مربوط بود. البته بر قرون وسطا، نيز اشعار عاشقانه زيادي در زبانهاي مختلف (اروپايي) توسط تروبادورها سروده ميشد كه ريشههاي مشتركي با اشعار اسلامي اسپانيا داشت .
موسيقي غربي نيز در دورههايي از سيطرهي دين خارج نبوده است. «ميتوان گفت كه بزرگترين آهنگساز غرب، يعني يوهان سباستيان باخ، كه در قرن هجدهم ميزيست، موسيقياي را پديد آورد كه از همه پديدههاي ديگر هنري معماري يا شعر و ادبيات آن روزگار بيشتر سرشت ديني و معنوي داشت. باخ از بسياري جهات براي موسيقي غرب همان حكم و منزلتي را دارد كه 450 سال پيش از او دانته براي ادبيات غرب داشت.
شاعران و نويسندگان جهاني بسياري نيز وجود دارند كه هر كدام به نوعي به فقر معنوي و بيعدالتي جهان معاصر اشاره كردهاند از جمله : سولژنيتس، سروانتس، ويكتور هوگو، دبليو .اچ ـ آدن، شكسپير، چارلز ديكنز، اف مورياك، گوته، اميلزولا، وسي.اس. لوئيس ،تولستوي، جان اشتن بك، تي اس اليوت، داستايوسكي و...
به عنوان حسن ختام، گمان ميكنم كه نقل و ذكر مشخصات عمدهي معماري اسلامي از اسپانيا گرفته تا هندوستان بيمعنا بست نيست كه از جملهي آنها ميشود «طاق نما و قوس و طاق گهوارهاي و گنبد و مناره و گل دسته و محراب را نام برد و از عناصر عمدهاي كه در زينت كاري معماري اسلامي به كار گرفته شد بايد كه گچ بري و كاشي كاري معرق و مقرنس كاري و شباك سازي و كتيبه نويسي و انواع خوش نويسيهاي نسخ و ثلث و ريحاني و رقاع و كوفي و خطوط بنايي (با سركشها و زواياي حروف به شكل قائم) را متذكر شد .
بناهايي كه نمايانگر گونههاي معماري اسلامي هستند عبارتند از :
مسجد، محراب، مقبره، مدرسه ،كاروان سرا، بازارهاي سرپوشيده، سقاخانه، گرمابه ،و نيز خانههاي
مسكوني باجزرهاي ستبر و حفاظ سايه گستر و رواق جانبي براي دور داشتن گرما و آفتاب، و شبستانهاي آجر و كاشي در بدنه ديوار به جاي پنجره، و بام تخت، و گاهي زيرخانه و سرداب، و احيانا" حوض خانه، در بناهاي اعياني .
به هر حال جاي بسي خوشوقتي است كه ايران از ابتدا، در معماري اسلامي نقشي به سزا داشته و شيوههاي معماري ايراني در بسياري جاها رواج يافته است. اميد كه امروزه نيز ايرانيان، باهنر و حكمت و سعهي صدر بتوانند در تمام زمينههاي هنر اسلامي، سرآمد باشند و در جهت اعتلاي آن بكوشند .