قلمزني
مقدمه :
هنرهاي سنتي ايران ، هنرهاي اصيل مردمي هستند . هنرهايي كه از فطرت پاك مردم نشأت مي گيرند.اين هنرها از ديرباز در تمامي شئون زندگي مردم رسوخ كرده و به صورت جزئي تفكيك ناپذير درآمدهاند. رحل قرآن ، منبر مسجد ،تنگ گلاب و فرشي كه به عنوان زيرانداز به كار مي رود، همه و همه نشان از پيوند هميشگي هنر و آيين ،آداب و زندگي مردم دارد.
طوفان حوادث دوران ،نتوانسته صخرة پر صلابت هنر ايران را فرسايش و تغيير دهد.
هنر گذشتة ايران ، بسان صدفي است كه موج بلند و شكوفاي اسلام ،آن را صيقل داده وبه گوهري ناب تبديل كرده و به ساحل سرزمين هاي مختلف افكنده است . شايد اغراق نباشد اگر بگوييم ، بررسي و شناخت هنرهاي سنتي ايران ، مقدمهاي بر شناخت هنر جهان مي باشد .
اين هنرها، ازگذشته دور تاكنون ، بدون تغييرات زياد، باقي ماندهاند و اگر به آنها توجه نشود رفته رفته به بوتة فراموشي سپرده خواهند شد. از اين رو ، سعي بر آن بوده ، تا گامي هر چند لرزان در جهت شناساندن هنرهاي سنتي ايران ونحوة اجراي آنها برداشته شود.
سابقه تاريخي قلمزني هنر قلمزني سابقهاي بس طولاني و تاريخي دارد. دليل اين ادعا؛ اشيايي است كه مربوط به هزاران سال پيش مي باشند . پايداري فلز در شرايط مختلف باعث حفظ مدارك پيشينة قلمزني شده است .
سابقة تاريخي اين هنر به «سيت »ها يا «سكا»ها باز ميگردد.سيتها در حدود پنج تا هفت هزار سال پيش در قفقاز يا جنوب روسية فعلي زندگي ميكردهاند .آنها به احتمال زياد از نژاد آريايي بودهاند .اين قوم در هنر قلمزني به بالاترين درجه از پيشرفت و ابداع رسيده بود.مواد و مصالحي كه آنان بكار ميبردند عمدتا"از طلا، نقره و برنز تشكيل مي شد. درميان شاهكارهاي سيتها ميتوان از طرحي نام برد كه نشان دهندة دقت و ظرافت در كار آنهاست و آن پرداخت تصاوير شخصي ميباشد كه با انبر مشغول كشيدن دندان پيرمردي است .در خطوط چهرة پيرمرد حالت درد بخوبي نمايان است.شگفت آنكه اين طرح قلمزني بر روي سطحي به اندازة يك بند انگشت اجراشده است .ازنمونة بارز ديگري نيز مي توان نام برد كه عبارت است از سينه ريزي كه روي سطح هر سكة آن ،يك صحنه از زندگي ،به معناي دقيق نقش شده ،مثلا"زني كه مشغول دوشيدن گوسفنداست.
بطور كلي آنها با فرو بردن و برجسته كردن سطح فلزات حالات آدمي رانشان مي دادند .
ازديگر نمونههاي تاريخي قلمزني بايد از برنزهاي لرستان نام برد كه متعلق به سه هزارسال پيش هستند واز لحاظ كيفيت رقيبي جدي براي سيتها محسوب مي شوند. به عنوان نمونه مي توان برنزي رامثال زد كه به شكل دو مرغابي نزديك به هم گردنهايشان دريكديگر پيچيده شده ،قلمزني كردهاند. از اين شي به عنوان سر تبر استفاده ميكردهاند.
بعد از اين دو طايفه به هخامنشيان و ساسانيان ميرسيم ،تكنيك كارايشان همانند سيتهاست ،بااين تفاوت كه كيفيت كار آنان به پاي سيتها نمي رسد.
ساسانيان بيشتر صحنههاي زندگي بزمي و رزمي اشراف را قملزني كردهاند .در قلمزنيهاي اين دوره ، بر صورت اشخاص خندهاي تصنعي مي بينيم .متأسفانه در موزههاي ايران از هنر سيتها نمونهاي وجود ندارد.تعدادي از اشياء قلمزني ساسانيان در موزة «ارميتاژ» شهر لنينگراد روسيه موجود است كه عبارتند از :
ظروف گوناگون ،جام وغرابه ها.
بعد از ساسانيان تا اوايل دورة سلجوقي اثر فلزكاري شاخصي بدست نيامده است .
در دورة سلجوقي ، ساختن اشياء مسي و مفرغي كه روي آن رابه وسيلة قلمزني تزيين مينمودهاند ، بسيار متداول گشت . هنر قلمزني سلجوقيان پيشرفته است ، اما فرورفتگي و برجسته كاري ندارد. سطوح كار صاف است و بر روي آن تنها خراش يا خط ايجاد كردهاند. از اين دوره ، ظروف گوناگون و پاية شمعدانها ، ديگها، هاونها و ديگر اشياء مسي به جاي مانده است . يكي از تزيينات عمدة اين ظروف را خط كوفي تشكيل مي دهد.
روش كار قلمزنان دورة سلجوقي هنوز هم در كارگاههاي قلمزني اصفهان و شيراز رواج دارد. در دورههاي بعد همچنان هنرقلمزني وساختن اشياءفلزي مرسوم بود و از دورة تسلط مغولها و تيموريان آثار فلزي بسيار ظريفي به جاي مانده است .
اين هنر در دورة صفويه وارد مرحلة جديدي مي شود ؛ بدين معني كه طرح مينياتورهاي اين زمان ،تأثير شگفتي روي هنر قلمزني و نقش اشياء فلزي ميگذارد. از اين دوره ، پاية شمعدانها و مخصوصا" اسطرلابهاي قلمزدة نفيسي باقي ماندهاست .
درعصر صفويه تكنيك اوج مي گيرد ،اما روش به همان صورت دورة سلجوقيان باقي مي ماند.تكنيك ايشان ديگر قديمي نيست و طرح كارها دگرگون ميشود ولي به دليل قدمت سلجوقيان ،كار آنها از ارزش بيشتري برخوردار است .
بعداز صفويه و گذران چند حكومت كوچك و ناپايدار، به عهد قاجار ميرسيم .دراين دوره ،آثار قلمزدة بسياري براي اماكن مقدسه ،مقابر و زيارتگاهها تهيه شده كه در نوع خود داراي ارزش است .
تكنيكها
حال لازم است اشارهاي به تكنيك بعضي از دوران هنر قلمزني داشته باشيم .
در زمان سيتها امر مهم اين بوده است كه كار كاملا"يك پارچه باشد. فرق عمدة ميان تكنيك ساسانيان و سيتهااين است كه در هنر ساسانيان فقط فرورفتگي و برجسته كاري نمايان است و صور و خطوط ،آن حالت دقيق راندارند ،حال آنكه در هنر سيتها حتي حالت صورت و چهره كاملا" دقيق است .
در تكنيك سلجوقيان به طرحهاي متنوعي برميخوريم و به تبع آن ، شيار و خراش زياد است . هنرمندان فلزكار سلجوقي گاه چند فلز مختلف رادر هم جا گذاري ميكردهاند كه به آن «ترصيع » مي گويند و گاه تصاويري از مينياتور را با قلمزني ايجاد ميكردهاند .البته در دورة ساسانيان هم ،هنرمند دو يا چند فلز را باهم به كار ميبرده است ،اما پيدايش شيوة در دورة صفويان به اوج مي رسد.
درتكنيك صفويان از طرحهاي قالي نظير ختائي ،اسليمي ولچك ترنج نيز استفاده به عمل آمده است . همچنين از روش ميناكاري و مشبك سازي فلز بهره مي گرفتند.
دراين قسمت چون بحث ما برتكنيك متمركز است الزاما" در مورد تفاوت قلمزني وقلمكاري نيز توضيحي مختصر داده ميشود. قلمكاري نوعي چاپ روي پارچه است در حالي كه قلمزني ،نوعي كندهكاري و برجسته كاري روي اوراق فلزي است و قدمت قلمزني به پيش از ساختن فلز توسط انسان ميرسد .كندهكاري روي سنگها گواهي آشكار بر اين مدعاست .