كمرويى
كمرويى; علل پيدايش و راههاى درمان آن
مقدمه:
انسان اصالتا موجودى است اجتماعى و نيازمند برقرارى ارتباط با ديگران. بسيارى از نيازهاى عاليه انسان و شكوفا شدن استعدادها و خلاقيت هايش فقط از طريق تعامل بين فردى و ارتباطات اجتماعى ارضا مى گردد. در واقع،خودشناسى، برقرارى ارتباط مؤثر و متقابل با ديگران و پذيرش مسؤوليت اجتماعى از اهداف اساسى همه نظام هاى تربيتى است. در دنياى پيچيده امروز، يعنى در عصر ارتباطات حضور فعال فرهنگى و احاطه بر زنجيره علوم، فنون و تكنولوژى برتر انكارناپذير است.
در هر جامعه اى درصد قابل توجهى از كودكان، نوجوانان و بزرگسالان بدون آنكه تمايلى داشته باشند، ناخواسته خود را در حصارى از كمرويى محبوس و زندانى مى كنند و شخصيت واقعى و قابليت هاى ارزشمند ايشان در پس تودهاى از ابرهاى تيره كمرويى ناشناخته مىماند.
چه بسيار دانش آموزان، دانشجويان، كارمندان، كارگران و... هوشمند و خلاقى كه در مدارس، دانشگاهها، ادارات، كارخانجات و... فقط به دليل كمرويى و ناتوانى اجتماعى، همواره از نظر پيشرفت تحصيلى و شغلى و قدرت خلاقيت و نوآورى نمره كمترى عايدشان مىشود; چرا كه كمرويى يك مانع جدى براى رشد قابليت ها و خلاقيت هاى فردى است.
پديده كمرويى در بين بزرگسالان و افراد مسن بسيار پيچيده تر از جوانان است و چنين پيچيدگى روانى ممكن است در اغلب موارد نيازهاى درونى، تمايلات، انگيزه ها، قابليت ها، فرصت ها، هدف ها و برنامه شغلى، حرف هاى و اجتماعى جوانان ايشان را به طور جدى متاثر و دگرگون كند.
پرداختن به پديده كمرويى و بررسى مبانى روانشناختى آن از اينرو حائز اهميت است كه تقريبا همه ما به گونه اى تجاربى از كمرويى را در موقعيت هاى مختلف داشته ايم. اما نكته مهمتراين است كه بعضى ها درهمه شرايط وموقعيت هاى اجتماعى به كمرويى قابل توجهى دچار مى شوند. بنابراين مى توان گفت كه اكثر قريب به اتفاق مردم در مواردى از زندگى اجتماعى خود به گونه اى دچار كمرويى شده اند. اما پديده كمرويى داراى درجات مختلفى است:
- بعضى ها صرفا در مواقع و موقعيت هاى خاص دچار كمرويى مى شوند;
- بعضى ها در برخى از مواقع و موقعيت ها دچار كمرويى مى شوند;
- بعضى ها در غالب مواقع و موقعيت ها دچار كم رويى مى شوند;
- بعضى از كودكان، نوجوانان و بزرگسالان كه شمارشان نيز قابل ملاحظه است، تقريبا در همه موقعيت هاى اجتماعى دچار كمرويى مى شوند.
روند تحولات اجتماعى گوياى اين حقيقت است كه مساله كمرويى غالبا با گذشت زمان، فشردگى و پيچيدگى روابط بين فردى وتشديد فشارهاى اجتماعى، رقابت ها، گوشه گيرى ها، تكروى ها، عزلت گزينى ها و تنهايى ها گسترده تر و شديدتر مى شود و درصد بيشترى از جوانان و بزرگسالان را فرا مى گيرد كه مىتواند به تدريجبه صورت نوعى بيمارى روانى درآيد. مگر اينكه بتوانيم با تشخيص سريع و استفاده از روش هاى تربيتى و درمانى مناسب و مؤثر از گسترش و تشديد آن جلوگيرى كنيم.
كمرويى چيست؟
كمرويى يك توجه غير عادى همراه با ترس به خويشتن است كه در يك موقعيت اجتماعى ظاهر مىشود و در نتيجه آن، فرد دچارنوعى اختلال در رفتار و عضلات بدنى شده و شرايط عاطفى و شناختى اش متاثر مىگردد. يعنى زمينه بروز رفتارهاى خام و ناسنجيده و عكسالعملهاى نامناسب در وى فراهم مىشود. به ديگر سخن پديده كمرويى به وجود مشكل در برخوردهاى اجتماعى و رفتارها و احساس هاى آزار دهنده شخصى مربوط مىشود كه همواره به صورت يك ناتوانى يا معلوليت اجتماعى ظاهر مى گردد. به كلام ساده كمرويى يعنى: «خود توجهى» فوقالعاده و ترس از مواجه شدن با ديگران. زيرا كمرويى نوعى ترس يا اضطراب اجتماعى است كه در آن فرد از مواجه شدن با افراد ناآشنا و ارتباطات اجتماعى گريز دارد.
بنابراين فرد كمرو، از يك طرف نگران رو به رو شدن با افراد جديد است و از سوى ديگر از وارد شدن به اماكن جديد و كسب كار و تجارت تازه هراس دارد كه مجموعه اين حالات احساس عجز در عين توانمندى را در وى به دنبال خواهد داشت. البته بايد توجه داشت كه احساس كمرويى افراد، هميشه در برابر انسانها متبلور مىشود و نه حيوانات، اشيا و موقعيتهاى طبيعى و جغرافيايى.
كمرويى از ديدگاه بين فرهنگى
كمرويى يك پديده گسترده و متنوعى است كه در نزد افراد، خانواده ها، جوامع و فرهنگ هاى مختلف معانى متفاوتى دارد. يك كودك يا نوجوان ممكن است از نظر روانشناسى اجتماعى فردى كمرو باشد، اما از نظر خانواده يا مدرسه به عنوان يك كودك يا نوجوان مؤدب و متين تلقى گردد. به عبارت ديگر بعضى ها افراد كمرو را انسان هايى ساكت، مؤدب و محترم مى دانند و تصور مىكنند كه اين افراد، شهروندان سالم و بى آزارى هستند و برخى نيز افراد كمرو را انسان هاى مطيع، حرف گوش كن، مستعد و مقبول اجتماع مىدانند.
بعضى نيز كمرويى را براى دختران امرى عادى و صفتى مثبت تلقى مىكنند و آن را براى پسران يك ويژگى يا منش ناپسند مىدانند. در حالى كه كمرويى همانگونه كه پيشتر اشاره شد يك معلوليت اجتماعى و مانع رشد مطلوب شخصيت است و براى هر دو جنس امرى نامطلوب است.
برخى ديگر كمرويى را در افراد، به خصوص در دختران مترادف با حيا و عفت مى دانند و آن را تاييد و تمجيد و تشويق مى كنند،
در حالى كه «حيا» يكى از برجسته ترين صفات انسان هاى متعالى بوده، شاخص ايمان و بيانگر رشد مطلوب شخصيت است. به بيان ديگر قدرت خويشتندارى امرى ارادى وارزشمند است و برعكس، كمرويى پديدهاى كاملا غير ارادى، ناخوشايند و حكايتگر ناتوانى و معلوليت اجتماعى است.
انتظار اين است كه در جوامع اسلامى به ويژه در كشور ما با توجه به ارزشهاى والاى قرآنى و وظايف و تكاليف شرعى فردى و گروهى، پذيرش مسؤوليت هاى اجتماعى و اتصاف به فضيلت هاى اخلاقى، رشدى متعادل و متوازن داشته باشد. بدون ترديد مسلمانان كمرو نمىتوانند در انجام بعضى از وظايف و مسؤوليتهاى اجتماعى خود موفق باشند. فىالمثل خمير مايه ايفاى وظيفه مهم امر به معروف و نهى از منكر، برخوردارى از شجاعت اخلاقى و مهارت در برقرارى ارتباط اجتماعى متقابل، مؤثر و مفيد است.
كمرويىواحساس تنهايى
فردى كه قادر به برقرارى ارتباط با ديگران نيست، به طور قابل ملاحظهاى كمتر از ديگران از روابط اجتماعى بهره مىبرد. چنين فردى نمىتواند احساسات خوشايند يا ناخوشايند، ترسها يا نگرانىها و آرزوها يا اميدهايش را با نزديكان و دوستانش در ميان بگذارد و پاسخها و عكسالعملهاى ايشان را دريافت كند. احساس تنهايى نيز همانند كمرويى، نوعى ناتوانى اجتماعى است و هر كدام از ما ممكن است در يك موقعيتيا شرايط خاص چنين احساسى داشته باشيم. افرادى كه دچار احساس تنهايى مىشوند و اين احساس با شدت و مداومت، افكار و رفتار آنها را فرا مىگيرد، به تدريج از تمايلات اجتماعى و ارتباطات فردىشان كاسته مىشود و از اين نظر بعضى از ويژگىهاى افراد كمرو را پيدا مىكنند. كمرويى ناتوانى و معلوليت فرد در برقرارى ارتباط است و تنهايى مشكل انسان در اثر فقر ارتباطى است و در بسيارى موارد احساس تنهايى به كمرويى تبديل مىشود.
شايان ذكر است كه به دليل ويژگىها و نيازهاى خاص روحى - اجتماعى نوجوانان، ظهور پديده تنهايى (احساس تنهايى) در بين ايشان به طور فوقالعادهاى بيشتر از شيوع اين احساس در ميان بزرگسالان است. و همچنين اين احساس در ميان كهنسالان به خاطر شرايط خاص اجتماعى و بدنى آنها، فراوان است. به همين خاطر در طول يك هفته لحظاتى كه نوجوانان وكهنسالاناحساس تنهايى مىكنند بيشتر از كودكان و بزرگسالان (ميان سالها) است. هرگاه چنين احساسى به علل گوناگون، از جمله ناكامىهاى مكرر، نگرانى و اضطراب شديد، رفتار تبعيضآميز والدين يا بىمهرىهاى فرزندان در برابر والدين مسن و از كارافتاده، واكنشهاى منفى اطرافيان و قطع اميد از پيوندهاى عاطفى عزيزان، تقويت گردد و فرد عميقا احساس تنهايى كند، نه تنها همانند افراد كمرو دچار ناتوانى يا معلوليت اجتماعى مىشود، بلكه زمينه افسردگى جدى در وى به وجود مىآيد و ممكن است دستبه اقدامات غير عادى و كژروىهاى اجتماعى نظير گريز از خانه و محل كار، اعتياد و خودكشى بزند. درصد قابل توجهى از كسانى كه خودكشى كردهاند يا اقدام به خودكشى مىكنند، تجارب فراوانى از احساس تنهايى و رها شدگى از طرف صميمىترين نزديكان و دوستان خود را داشتهاند.
بنابراين به طور خيلى جدى مىبايست افراد مبتلا به اين پديده را اعم از نوجوان و بزرگسال مورد توجه قرار داد و با اتخاذ روشهاى اصلاحى و درمانى مناسب و يا مراجعه به متخصصين مربوطه، مورد درمان و توانبخشى اجتماعى قرار داد.
بدون ترديد در دنياى پيچيده امروز، فراوانى ناراحتىها و رنجهاى ناشى از مشكلات ارتباطى و سازگارى اجتماعى مانند اضطراب، افسردگى، كمرويى، احساس تنهايى و.. به مراتب بيش از بيمارىهاى قلبى است! براساس تحقيقات انجام شدهبسيارى از ناراحتىهاى قلبى نتيجه فشارهاى عاطفى و روانى و روابط ناسالم يا ناموفق بين فردى است و هيچ منشا فيزيكى و بدنى نداشته است.
ويژگىهاى رفتارى افراد كمرو
برخى از ويژگىهاى رفتارى كودكان، نوجوانان و بزرگسالان كمرو به طور قابل ملاحظهاى متفاوت از ديگران بوده و به سادگى قابل تشخيص است.
از نظر زيستى و فيزيولوژيكى نشانهها يا علايم مشتركى در ميان غالب افرادى كه به طور جدى دچار كمرويى هستند مشاهده مىشود. در اين ارتباط مىتوان به علايم فيزيولوژيكى نظير تشديد ضربان قلب، سرخ شدن چهره، اختلال در ريتم تنفسى، تغيير در تن صدا و... اشاره كرد.
همچنينبرخىرفتارهاى اضطرابى و يا رفتارهاى روانى - حركتى (1) در بين كودكان، نوجوانان و بزرگسالان كمرو ديده مىشود. برخى از اين ويژگىها مانند گريه كردن، روبرگرداندن از غريبهها و چسبيدن به فرد آشنا بيشتر در كودكان كمرو مشاهده مىشود. از ديگر ويژگىهاى افراد كمرو مىتوان به موارد ذيل اشاره كرد:
فرار كردن از جمع غريبهها، مخفى كردن خود از انظار اطرافيان غريبه و ناآشنا، خجالت كشيدن و به لكنت افتادن، با حداقل كلمات سخن گفتن، بريده و كم حرف زدن، بيشتر عبوس بودن و كمتر لبخند زدن، دستپاچه شدن، گوش خود را كشيدن، با انگشتان خود بازى كردن، با لباس خود ور رفتن، از اين پا به آن پا شدن، سر را خم كردن و زير چشمى به غريبهها نگاه كردن، عدم بر قرارى ارتباط چشمى مستمر و طبيعى با ديگران، غرق در افكار خود شدن، تمايل به سر و كار داشتن بيشتربا كتاب و اشياء و لوازم مختلف به جاى آدمها، علاقه به بازى با كودكان آشنا و كوچكتر از خود، عدم برخوردارى از يك رابطه دوستانه با آشنايان، با صداى آهسته و غير طبيعى سخن گفتن، گرفته و نگران بودن، بيزارى از دعوت كردن و دعوت شدن، تمايل به تنها بودن، بيزارى شديد از نگاههاى نقادانه ديگران، فقر شديد در انگيزه فعاليتهاى اجتماعى، ضعف اعتماد به نفس، عدم برخوردارى از ابتكار عمل و ارائه خلاقيتهاى ذهنى، بىجرات و بىشهامتبودن در عين توانايى و قدرت و... .
تاثير كمرويى بر رشد شناختى، عاطفى، روانى، سازش يافتگى اجتماعى و شخصيت
پديده كمرويى به عنوان يك معلوليت اجتماعى، چنانچه به موقع تشخيص داده نشود و درمان نگردد ممكن است آثار نامطلوبى به همراه داشته باشد و رشد شناختى، عاطفى و روانى و اجتماعى فرد را به طور جدىمتاثر كند. در اينجا به صورتمختصروفهرستوار به بعضى از تاثيرات سوء كمرويى بر روند رشد شناختى،قدرت هوشمندى، رشدشخصيتو ويژگىهاى عاطفى و روانى افراد كمرو اشاره مىكنيم:
بعد شناختى: در بسيارى از مواقع هوش و استعداد سرشار در پس ابرهاى تيره كمرويى پنهان مىماند. به عبارت ديگر بعضى از كودكان و نوجوانان كمرو به رغم آنكهممكن است فوقالعاده تيزهوش و سرآمد باشند، اما قدرت هوشمندى ايشان توسط ديگران، به خصوص معلمان به طور واقعبينانه مورد ارزيابىقرار نمىگيرد. كمرويى پايدار مىتواند منجر به يك ترس و تنش عمومى شود و كودك يا نوجوان كمرو، اعتماد به نفس و جرات تجربه هيچ كار تازهاى را پيدا نكند و در نتيجه عملكردو پيشرفت اوبهطور جدى و معنىدارى پايينتر از سطح توانايىاش ظاهر گردد. به كلام ديگر هميشه فاصلهاى قابل توجه بينتوانبالقوهو توان بالفعل افراد كمرو وجود دارد.
كمرويىموجب افزايش فوقالعاده خودتوجهى و اشتغال ذهنى فرد كمرو نسبتبه واكنشهاى خويش مىشود، به گونهاى كه شخص از هرگونه تفكر مولد و خلاق و ارتباط برتر باز مىماند، چرا كه خلاقيت متضمن برخوردارى از شخصيتى سالم، پويا و فعال است و كودكان و نوجوانان خلاق عموما افرادى كنجكاو، جستوجوگر، انعطافپذير، صريح الكلام، شجاع، راحت و بىتكلف، گشاده رو و متبسم هستند. بنابراين كمرويى قدرت تفكر خلاق و خلاقيت فرد را محدود مىكند. اينجاست كه سنگينى بار تربيت صحيح بيشتر مىشود و وظيفه پدرى يا مادرى ايجاب مىكند كه موانع رشد همه جانبه فرزندان را رفع كرده و زمينه رشد بيشتر و فرداى بهتر آنها را فراهم سازند.
بعد عاطفى، روانى و اجتماعى: افراد كمرو غالبا دچار اضطراب، افسردگى و احساس تنهايى بوده، در برقرارى و حفظ پيوندهاى عاطفى با مشكل جدى مواجه هستند. كمرويى مانع اصلى رشد مطلوب عاطفى و روانى فرد است.
در افراد كمرو ترس از غريبهها ممكن استبه تدريج تعميم يابد و باعثشود كه آنان از هر چيز تازه و متفاوتى بترسند. اين امر مىتواند محصور كننده فرد در ميان ديوارههاى احساسات بازدارنده باشد و زمينه رشد نابهنجار روانى - اجتماعى وى را فراهم كند. چنين فردى نمىتواند همسرى خوب و سازگار، پدرى مهربان و مربى و شهروندى سازگار باشد و در نتيجه از زندگى لذتى نخواهد برد.
افرادكمرو سهم چندانى در گروههاى همگن ندارند و يا در صورت عضويت در گروههاى اجتماعى، حضورى انفعالى و غير فعال خواهند داشت. گرچه معمولاافرادكمروبهخصوص به خاطر تبعيت پذيرى و فرمانبرى بى كم و كاست، از سوى اعضاى گروه طرد نمىشوند، اما بايد اذعان داشتكهغالباموردكمتوجهى واقع مىشوند و در نتيجه چنيننقش غير فعال گروهى و سازش يافتگى ضعيف، از كسب يادگيرىها، مهارتها و تجارب مؤثر فعاليتهاى اجتماعى محروم مىمانند.
كمرويى باعث مىشود كه فرد در عين اينكه بعضا از نظر صلاحيتهاى علمى، فكرى و اخلاقى، قابليتهاوكفايتهاى،فردى برتر از همسالان، دوستان، همگروهها و همكلاسىهاى خود است، اما نتواند رهبرى گروه را عهدهدار شود، در حالىكه فرصت رهبرى گروه،ازتجارب ارزشمند رشداجتماعى و از عوامل مؤثر افزايش اعتماد به نفس است.
از آنجا كه فرد كمرو غالبا مىترسد كه با ديگران به ويژه مخاطبهاى ناآشنا، تازه واردها و غريبهها صحبت كند، بالطبع ديگران نيز با او كمتر سخن مىگويند، به قول معروف:
تا كه از جانب معشوق نباشد كششى
كوشش عاشق بيچاره به جايى نرسد.
بنابراين قلت ارتباطات كلامى و روابط اجتماعى، موجب مىشود كه كودك، نوجوان يا فرد بزرگسال كمرو دچار نوعى خود محصورى (زندگى در يك چارچوب بسته) شود و از زندگى فعال و خوشايند اجتماعى محروم بماند.
معمولا افراد كمرو نسبتبه خود همان قضاوتى را ندارند كه ديگران نسبتبه ايشان دارند (افراد كمرو خود را بسيار كمتر از آنچه هستند، مىبينند.) چون ارزشيابى صحيح از خود نشانى از سازگارى اجتماعى است، بنابراين خود پندارى ضعيف، بينانگر رشد معيوب شخصيت و وجود عقده خطرناك حقارت است و همين عقده حقارت است كه ريشه بسيارى از حسادتها و اختلافات خانوادگى به شمار مىآيد.
پىنوشت:
1) رفتارهايى كه در اثر اختلال در روان فرد به وجود مىآيد و قابل مشاهده است و ريشه فيزيكى ندارند.
كمرويىيك پديده پيچيده روانى - اجتماعى است. كمرويى يك صفتيا ويژگى ارثى (ژنتيكى) نيست، بلكه اساسا در نتيجه روابطنادرستبينفردىوسازشنايافتگىهاى اجتماعى در مراحل اوليه رشد (در خانه و مدرسه) پديدار مىگردد. با اينكه برخى از روانشناسان نظير كتل (cattel) [1983 ]بر اين عقيدهاند كه بعضى افراد با زمينه كمرويى متولد مىشوند، اما بايد توجه داشت كه بحث درباره زمينه كمرويى و استعداد بيشتر بعضى از كودكان در ابتلا به كمرويى، به معناى ارثى بودن آن، مثل رنگ چشم و پوست نيست. بديهى است كودكان كمرو عموما متعلق به والدينى هستند كه خودشان كمرويى دارند. ليكن اين بدان معنى نيست كه اين قبيل كودكان كمرويى را از طريق ژنهاى ناقل از والدين خود به ارث بردهاند، بلكه اساسا بدين معناست كه كمرويى را از آنها ياد گرفتهاند. (1)
در اينجا به طور خلاصه به اصلىترين زمينههاى كمرويى اشاره مىشود:
كمرويى ناشى از ترس
كمرويى ناشى از ترس عموما از سال اول زندگى نوزاد مشاهده مىشود. مطالعات انجام شده روى نوزادان، حاكى از اين است كه در اواسط سال اول زندگى (غالبا در 6 ماهه دوم از اولين سال زندگى كودك) كمرويى به عنوان يك پديده همگانى در همه نوزادان و نسبتبه غريبهها و افراد آشنايى كه به خاطر تغيير لباس و آرايش ظاهر متفاوت به نظر آيند، ديده مىشود. به عبارت ديگر، در اين شرايط اضطراب برخورد با بيگانهها و ناآشناها وجود كودك را فرا مىگيرد. در حقيقت، كودك خردسال از اينرو كمرو است كه مردم برايش ناآشنا بوده، از او بزرگتر، قوىتر، قدرتمندتر و مقتدرترند و او نمىداند كه در شرايط گوناگون چگونه با وى برخورد خواهند كرد.
كودكان خردسال، پس از شش ماهگى، به تدريجبه لحاظ رشد ذهنى و عاطفى مىتوانند افراد آشنا را از غريبهها تشخيص دهند. همراه با افزايش دامنه ارتباطات كودك با ديگران، كمكم بر تجارب خوشايند و دوستداشتنى وى افزوده مىشود و كودك از ارتباط و همنشينى با ديگران، به خصوص آشنايان لذت برده و ترسش فرو مىريزد. اين حالت مقدمه لازم و مطلوبى براى اجتماعىتر شدن كودك است.
اما اگر برخوردهاى اطرفيان و محيط همچنانكه پيشتر اشاره كرديم غلط باشد، كمرويى طبيعى كودك خردسال به كمرويى پايدار و غير طبيعى تبديل مىشود.
كمرويى ناشى از اضطراب اجتماعى
بسيارى از محققان و متخصصان، ريشه اصلى كمرويى را در ترس يا اضطراب اجتماعى مىدانند و بس. بنابراين، لازم است اشاره مختصرى به اضطراب اجتماعى داشته باشيم.
اضطراب اجتماعى نتيجهاى است از احتمال يا وقوع نوعى ارزيابى شخصى در موقعيتهاى مختلف اجتماعى. به ديگر سخن، فردى كه دچار اضطراب اجتماعى است، هيچگونه تمايلى به آغاز ارتباط با ديگران ندارد و با احساسى از ترس و پايدارى غير معقول، از هر موقعيتى كه ممكن است در معرض داورى ديگران قرار گيرد، اجتناب مىورزد. برداشتيا تصور شخص از موقعيتهاى اجتماعى كه احتمال دارد شخصيت او مورد سنجش و ارزيابى قرار گيرد، مىتواند واقعى يا خيالى باشد. در واقع، شخصى كه به شدت دچار اضطراب اجتماعى است، تصور مىكند كه در هر موقعيتيا شرايط اجتماعى، فرد يا افرادى به محض مواجه شدن با او رفتار و شخصيتش را مورد نقادى و ارزيابى قرار خواهند داد.
كسانى كه همه موقعيتهاى اجتماعى و تعامل بين فردى را صحنههاى ارزيابى و انتقاد تلقى مىكنند، رفتارى نامناسب دارند. البته، حضور در جلسات مصاحبه و گزينش تحصيلى و شغلى، ديدار با فردى مسؤول يا مقتدر براى اولين بار، صحبت، سخنرانى و ارائه گزارش در حضور مخاطبان برجسته، مصاحبه در برنامه پخش مستقيم راديو يا تلويزيون، ورود به اطاقى مملو از آدمهاى غريبه و موقعيتهايى از اين قبيل، تقريبا همه افراد را تا حدودى مضطرب مىكند، ليكن بعضى از كودكان، جوانان و بزرگسالان اينگونه رفتار را براى هميشه حفظ مىكنند و تكرار مواجهه، در رفتار آنها تغييرى ايجاد نمىكند و در بعضى اوقات از طرف اطرافيان هم تقويت مىشود; اين همان ايجاد كمرويى است كه بايد با آن مقابله كرد.به عبارت ديگر، در اين افراد، اضطراب يك ويژگى شخصيتى محسوب مىشود كه كمرويى را هم به دنبال دارد. اما، اين موقعيتها و رفتارها براى افرادى كه رشد اجتماعى خود را به طور صحيح پشتسر گذاشتهاند، يك وضعيت موقت و گذرا خواهد بود و با تكرار و تمرين و چندبار مواجهه، رفع خواهد شد و هرگز پديده نامطلوب كمرويى شكل نخواهد گرفت.
به طور خلاصه مىتوان گفت، اضطراب اجتماعى و به تبع آن كمرويى، در شرايط زير بيشتر مشاهده مىشود:
1- ترس از عدم تاييد يا انتقاد توسط ديگران;
2- ترس از قرار گرفتن در موقعيتى كه مىبايست مصمم و قاطع جواب داد يا اظهار نظر كرد;
3- ترس از مقابله كردن با شرايط خاص اجتماعى، عصبانيتها و پرخاشگرىها;
4- ترس از مواجهه شدن و هم كلامى با جنس مخالف;
5- ترس از ناتوانى در برقرارى و حفظ روابط بسيار صميمى بين فردى;
6- ترس از بروز جدى تعارض در خانواده و طرد شدن توسط والدين.
خانواده و فرزندان كمرو
محيط خانواده و تجارب اوليه كودك به خصوص در سنين پيش دبستانى و سالهاى آغازين مدرسه، اصلىترين نقش را در شكلگيرى شخصيت كودك دارد. در اين دوران الگوهاى رفتارى بزرگسال، برنامههاى تلويزيونى، نحوه و ميزان ارتباطات عاطفى، كلامى و اجتماعى خردسالان با والدين و بزرگسالان خانواده، بيشترين تاثير را در رشد مطلوب اجتماعى و يا پديدايى اضطراب و كمرويى كودكان مىتواند داشته باشد.
زمانىكه الگوهاى بزرگسال (مثل والدين) خودشان عموما مضطرب بوده و از مهارت برقرارى روابط عاطفى - اجتماعى مطلوب و خوشايند با ديگران، به ويژه با فرزندان خود بىبهرهاند، طبيعى است كه فرزندان اين خانواده نيز بياموزند كه كمرو باشند. به همين دليل بعضى از روانشناسان مثل واتسون (پرخذ.جچژژرذ) كمرويى كودكان را در نتيجه يادگيرى و تقويت آن در خانه و مدرسه مىدانند.
كمالجويى و آرمانگرايى فوقالعاده والدين و انتظارات نامعقول آنان از فرزندان در شرايط گوناگون و وادار كردن آنها به رفتارهاى كليشهاى و عكسالعملهاى تصنعى در موقعيتهاى مختلف اجتماعى، سختگيرى بيش از حد بر كودكان و نوجوانان و داشتن توقعات زياد، رفتار خصمانه و عصبى با ايشان، تهديدها و تنبيهها، تحقيرها و تحديدهاى ناروا و حمايتهاى افراطى و غير ضرورى از فرزندان، از اصلىترين زمينههاى رشد عيوب اجتماعى كودك و بروز كمرويى به شمار مىآيند.
براى مثال، اگر والدين با حمايت افراطى از كودك خود در سنين قبل از دبستان، مانع مواجه شدن او با سختىها و ناخوشىها شوند، طبيعى است وقتى اين كودك وارد مدرسه مىشود و مشاهده مىكند كه ديگر از حمايتهاى افراطى والدين خبرى نيست و رفتار بچهها و همسالان او با رفتار والدين متفاوت است، دچار نگرانى شده و به خاطر نداشتن قدرت سازگارى، از آنها كنارهگرفته و گريزان مىشود. بنابراين، بايد دانست كه حمايت افراطى از كودكان، زمينه ساز بسيارى از ناهنجارىهاى رفتارى و اجتماعى است و بايد تعديل شود.
كمرويى در تك فرزندها و فرزندان اول خانواده
كمرويى در ميان فرزندان اول خانواده و تك فرزندها بيش از ساير فرزندان خانواده ديده مىشود، به خصوص زمانى كه والدين قادر نباشند زمينه تربيت و رشد اجتماعى مطلوب و هماهنگ ايشان را مطابق با نيازهاى عاطفى و اجتماعى آنان فراهم آورند. به طور كلى در غالب موارد، فرزندان اول خانواده و تك فرزندها با بزرگترها بيشتر همانندسازى مىكنند و تمايل ايشان در برقرارى ارتباط با بزرگ سالان، بيش از همسالانشان است. به ديگر سخن، فرزندان اول خانواده و تك فرزندها در برقرارى ارتباط با همسالان و همكلاسىهاى خود بيشتر با مشكل مواجه مىشوند تا با افراد بزرگسال (2) چرا كه عموما والدين انتظارات و توقعات متنوعى از تنها فرزند و يا فرزند اول خود دارند; اعمال فشارهاى روانى از طرف والدين و آرمان خواهىهاى فراوان ايشان و نيز ناتوانى اين قبيل فرزندان در تحقق بخشيدن به خواستههاى والدين، به تدريجباعث ايجاد احساس بىكفايتى و خودپندارى بسيار ضعيف در آنها شده و از اينرو، زمينه اضطراب فراگير و كمرويى در شخصيت ايشان به وجود مىآيد. به خاطر چنين وضعيت عاطفى - روانى است كه فرزندان اول در مقايسه با ساير فرزندان خانواده به توفيقات كمترى در پيشرفت تحصيلى دست مىيابند.
مدرسه; تقويت كمرويى يا رشد اجتماعى
مدرسه به عنوان اولين جايگاه رسمى تجربه كودكان مىتواند نقش تعيين كنندهاى در تقويت كمرويى يا مهارتهاى اجتماعى آنان ايفا كند. متاسفانه در بعضى مدارس، رفتار انفعالى و آرام و سكوت مضطربانه كودك يا كودكان كمرو و ناتوان به عنوان يك صفت پسنديده و ويژگى رفتارى مطلوب تلقى شده و حتى با تاييد و تشويقهاى بىمورد، تقويت نيز مىگردد. جاى بسى تعجب و تاسف است كه در بسيارى از مدارس، گاهى بالاترين نمره انضباط از آن معلولين اجتماعى، يعنى دانشآموزان كمرو است! اين مساله زمانى بيشتر مشاهده مىشود كه كودك نيز به دلايل عديده از جمله كمبودهاى عاطفى و تعارضات خانوادگى، شديدا تمايل دارد رفتارش مورد توجه و تاييد معلم واقع شود و بهطورپىدرپى ازطرف وىمورد تشويق قرار گيرد.
روشهاى درمان كمرويى
پيش از اين اشاره شد كه كمرويى يك پديده پيچيده و مركب ذهنى - روانى، اجتماعى است كه به دلايل مختلف در طول دوران رشد به تدريج پديدار مىشود. بنابراين، در بحث درمان نيز بايد اذعان داشت كه براى كمرويى، يك درمان فورى وجود ندارد.
كمرويى با دارو برطرف نمىشود و اقدامات پزشكى و استفاده از داروهاى آرامبخش و تقويتكننده (مولتى ويتامينها) تاثير مستقيمى بر درمان كمرويى فرد ندارد. كمرويى اساسا رفتارى اكتسابى و آموخته شده است كه براى درمان و برطرف كردن آن بايد رفتار نامطلوب حذف گرديده و رفتار تازه و مطلوب اجتماعى در فرد فراگير شود.
اساس درمان كمرويى، تغيير در حوزهشناختى و تحول در شيوه عملى زندگى و حيات اجتماعى فرد است; تغيير در شيوه تفكر، يافتن نگرش تازه نسبتبه خود و محيط اطراف، برخوردارى از قدرت انجام واكنشهاى نو در برابر اطرفيان و تعامل بين فردى، تغيير در باورها و نظام ارزشهايى كه كمرويى را تقويت مىكند، كاهش اضطراب در فرد كمرو، تقويت انگيزه و افزايش مهارتهاى اجتماعى و توانايىهاى تحصيلى، شغلى و حرفهاى، اصلىترين روش درمان كمرويى است.
پىنوشتها:
1- وقتى صحبت از وراثتيا ارث مىشود. منظور مجموعه صفات يا ويژگىهايى است كه از اجداد گذشته توسط والدين و از طريق ژنها به فرزند انتقال مىيابد. نقش ارث (عامل ژنتيكى) با تشكيل نطفه آغاز مىشود و تقريبا در همان زمان با فاصله بسيار اندك پايان مىپذيرد.
2- معمولا وقتى كه تك فرزندها وارد مدرسه مىشوند، بيشتر دوست دارند با معلم ارتباط داشته باشند تا با همسالان خود و اگر از طرف معلم و خانواده هدايت نشوند و ارتباط متعادلى با همكلاسىهاى خود پيدا نكنند، به تدريجبا مشكل جدى در رشد شخصيت اجتماعى مواجه مىشوند.
منابع 1) رفتارهايى كه در اثر اختلال در روان فرد به وجود مىآيد و قابل مشاهده است و ريشه فيزيكى ندارند.
1- افروز، غلامعلى، روانشناسى تربيتى كاربردى، انتشارات انجمن اوليا و مربيان جمهورى اسلامى ايران، 1373.
2- افروز، غلامعلى، روانشناسى كمرويى و روشهاى درمان، انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1374.
3- كلارس.ج، راو، مباحث عمده در روانپزشكى، ترجمه جواد وهابزاده، انتشارات آرش، 1370.
4- ابراهام اچ، مزلو، انگيزش و شخصيت، ترجمه احمد رضوانى، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوى، 1372.