جرج برنارد رینولدز
رینولدز مهندسی بود سخت کوش و پر تجربه که با آداب و رسوم مردم مشرق آشنایی داشت .او برای مواجهه با مردم بومی مناطق خیلی دچار مشکل نمیشد. شاید اینها دلایل مهمی بود که باعث شد دارسی وی را برای ریاست میدان های نفتی مناسب بداند. رینولدز ،مهندس روزن پلانتر آمریکایی را که از حفاران مجرب در تگزاس و مکزیک بود به معاونت خود انتخاب کرد .
جرج برنارد فرزند جرج استوارت رینولدز و الیزا سوزانا واکر در 5 آپریل 1853 در شهر ساسکس انگلستان متولد شد. او در دانشکده مهندسی سطنتی هند تحصیل کرد. سپس به استخدام اداره خدمات عمومی دولت هند در آمد .و مدتی را برای شرکت رویال داچ در میدانهای نفتی در سوماترا مشغول اکتشاف نفت بود .همزمان در ایران دارسی موفق به گرفتن امتیازی شد که به موجب آن : حق اکتشاف ، استخراج ، حمل و نقل ، پالایش و صدور نفت و گاز را در سراسر ایران بجز پنج ایالت شمالی (آذربایجان ، گیلان ، استرآباد ، خراسان و مازندران) به مدت شصت سال به طور انحصاری در دست گرفت.
دارسی پس از امضاء قرارداد، از ریونلدز به عنوان کارشناس با تجربه در زمینه نفت دعوت به همکاری کرد و چند نفر مهندس زمینشناس و حفار لهستانی را به سرپرستی او به منطقه چیاسرخ در غرب قصر شیرین فرستاد. رینولدز مهندسی بود سختکوش و پر تجربه که با آداب و رسوم مردم مشرق آشنایی داشت .او برای مواجهه با مردم بومی مناطق خیلی دچار مشکل نمیشد. شاید اینها دلایل مهمی بود که باعث شد دارسی وی را برای ریاست این کار مناسب بداند. رینولدز ،مهندس روزن پلانتر آمریکایی را که از حفاران مجرب در تگزاس و مکزیک بود به معاونت خود انتخاب کرد .او به همراه گروه در 1901م / 1319هق از راه بصره به سمت چیاسرخ رفت.
رینولدز حفاری را در سرزمینی به وسعت 259 هزار هکتار آغاز کرد.اولین گزارش او برای شروع کار حفاری، شانزده ماه پس از حضورش در منطقه بود که به دست دارسی رسید. او دلایل دیرکرد خود را نبود امنیت در نواحی مرزی ، دیر رسیدن وسایل حفاری از انگلستان و بدی راهها ذکر کرده بود . در تابستان 1903م / 1321هق بالاخره نفت در اولین چاه با حجم کمی فوران کرد و چند ماه بعد، از چاه شماره دو نیز همان مقدار نفت استخراج شد ولی روز به روز از حجم و مقدار نفت کاسته میشد . رینولدز و دیگر مهندسین با مشاهده حجم کم محصول به دست آمده و همچنین دوری راه تا دریا برای حمل آن به انگلستان این کار را مقرون به صرفه ندانستند، به همین دلیل رینولدز طی نامهای این گزارش را به دارسی منتقل کرد. دارسی در اولین اقدام با شرکاء خود مذاکره کرد و به این نتیجه رسیدند که منطقه اکتشاف و اسخراج را به قسمت جنوب و سواحل خلیج فارس تغییر دهند. دارسی پس از اتخاذ تصمیم مبنی بر تغییر منطقه عملیاتی به نماینده دولت ایران چنین نوشت:«باید به شما اطلاع بدهم که در تهیه[مقدماتی] هستم [تا] قسمتی از اراضی جزو [محدوده ] امتیاز خودم را به جهت عمل نفت امتحان کنم و عنقریب در شروین به اعمال امتحانی خواهم پرداخت و احتمال دارد بعد در مسجد سلیمان دیلم کاری هم بکنم ».
رینولدز نیز با دریافت این فرمان به همراه تیم خود در آوریل 1904م/ صفر1322به مناطق جنوبی ایران تغییر مکان داد .«چاههای منطقه چیاسرخ بسته شد و کارگاه تعطیل گردید و تجهیزات – حدود چهل تن – پیاده و به بغداد برده شد و از راه دجله به بصره و از آنجا به بندر محمره [خرمشهر ] حمل گردید و سرانجام از طریق رودخانه و با واگن و بر پشت استر به مناطق جدیدی که نشانه هایی از نفت داشت رسید ».
رینولدز پس از استقرار در منطقه ، ابتدا به اردوگاه خوانین بختیاری در شوشتر رفت و سفارشنامههای خود و نسخهای از قرارداد دارسی را به زبان فارسی به اسفندیارخان سرداراسعد ،ایلخان، و محمدحسینخان سپهدار ،ایلبیگی، تحویل داد . رینولدز همچنین از جانب دولت انگلستان این قول را داد که در صورت همکاری با مهندسین هرگونه پاداشی داده خواهد شد. اسفندیارخان پاسخ داد :«مستخدم شما نمی توانیم باشیم که پاداش دریافتکنیم . ولی اگر سهیم و شریک شما شویم ولااقل صدی - ده از منافع رابه ما بدهید ،همه قسم همراهی و کمک خواهیم نمود و موجبات تامین شما را فراهم خواهیم کرد».
بر وفق این امتیاز لازم است که چاه بکنند از برای در آوردن نفت در زمین هایی که مالک آنها روسای بختیاری هستند و در نقاطی که علامت * در روی نقشه ملفوف معین شده است [در حاشیه نامه شاردین ،ماماتین، قلعه دراهید ،مسجد سلیمان ،سرگدار] و در جاهای دیگر به مقصود اینکه ترتیبات لازمه را با این روسا انجام بدهم ، آنها را به تاریخ غره ماه آوریل گذشته در اردوی ایشان نزدیک شوشتر ملاقات کردم و به آنها کاغذهای سفارشنامه خود را که به زبان فارسی بود نشان دادم. فقط به شرط شراکت رخصت می دادند که در زمین آنها چاه کنده شود از برای بیرون آوردن نفت، و شرط شراکت هم این بود که صدی - ده ازمنافع نفتی که در خاک ایشان پیدا می شود ،به آنها بدهیم. و قرارنامه و سندی در این باب می خواستند که نوشته به آنها بدهم، پیش از اینکه اجازه کندن چاه از برای بیرون آوردن نفت در خاک خودشان بدهند . با وجودی که اظهار کردم که خواهش آنها موافق با امتیازی که ما داریم ،نیست و صدی- شانزده به اعلیحضرت شاهنشاه باید برسد ، گوش ندادند و نتوانستیم این قصد شان را تغییر دهیم . به نظر می آید لازم است به روسای بختیاری بفهمانید که اگر چه سطح زمین مال ایشان است ،ولی آنچه در زیر زمین است، مال اعلیحضرت شاهنشاه هست و داخل امتیاز نامه است که اعلیحضرت شاه ایران به مستر دارسی مرحمت فرموده اند و تکلیف آنها این است که به مستر دارسی از برای اجرای عمل پیدا کردن نفت همه قسم حمایت و رعایت مرعی دارند و قطع طمع از خیر شراکت نمایند. ...
بدیهی است که اگر بنا بر این شود که گماشته های مستر دارسی نتوانند در ایران به نقاطی که در آنجا کار دارند سفر کنند ،و اگر بنا شود که زمیندارها با صاحب امتیاز در منافع آن مدعی شراکت شوند ، وضع و حالت صاحب امتیاز خارج از قاعده و بر خلاف طبیعت امتیاز خواهد بود و از برای رفع این بی قاعدگی است که مستر دارسی استدعا می نماید که مساعی جمیله خود را در موقع بودن در تهران مبذول بدارید... جرج رینولدز.
مظفرالدینشاه ، رسیدگی به این موضوع را به عینالدوله صدراعظم واگذارکرد . پس از چندین جلسه نشست و گفتگو در 7 نوامبر 1905/ 17رمضان 1323 توافق نامهای بین بختیاریها و دارسی به امضا رسید که از طرف بختیاریها صمصام السلطنه ، شهابالسلطان ، صارم الملک و علیقلیخان بختیاری و از جانب دارسی ، پریس و رینولدز و امینالشریعه آن را امضا کردند. این قرارنامه دارای چهاربند بود :
اول – تعهدات خوانین بختیاری در واگذاری اراضی مورد نیاز ، تامین محافظت از افراد و اموال شرکت و پرداخت غرامت از سوی آنها در صورت بروز سرقت یا سانحه دیگری که به وظایف خوانین مربوط بود.
دوم – تعهدات شرکت در پرداخت زمانبندی شده تعهدات مالی خود و واگذاری سه درصد از سهام هر شرکتی که در سرزمین بختیاری فعالیت کند و همچنین واگذاری ابنیه و تاسیسات به خوانین در پایان امتیاز.
سوم- پرداخت پیشاپیش دو هزار لیره به طور سالیانه قبل از کشف و انتقال نفت و سه هزار لیره به صورت اقساط سه ماهه درصورت کشف و جریان نفت در خطوط انتقال.
چهارم – دخالت و حکم قرارگرفتن کنسول بریتانیا در محمره و سرکنسول آن کشور در اصفهان در صورت بروز اختلاف
رینولدز پس از بستن قرارداد در دسامبر 1905 حفاری خود را در دو منطقه شاردین ،ماماتین و منطقه نفتون آغاز کرد. دارسی وشرکا اعتقاد داشتند کار از شاردین شروع شود ولی رینولدز منطقه نفتون را دارای موقعیت بهتری میدانست او به دارسی مینویسد:«باید بفهمی اگر عملیات حفاری را نیز در منطقه نفتون شروع کنم کار من چیزی بیش از دوباره کاری خواهد بود . به علت این که ناگزیر هستم در بین دو منطقه رفت و آمد کنم. اما باید بدانی با تمام سختیهای کار، من تا این تصمیم را به نتیجه نرسانم دست از تلاش برنخواهم داشت و اگر به من اجازه حفاری در منطقه میدان نفتون را ندهی مثل این است که هیچ کاری انجام نداده ام».
شناخت و آشنایی رینولدز از منطقه میدان نفتون یا مسجدسلیمان مربوط به اواخر 1903م بود که با لویس دینآشنا شد. او اطلاعاتی درباره این منطقه در اختیار رینولدز گذاشت. رینولدز با اصرار دین و پشتیبانی لردکرزن در فوریه 1904به منطقه میدان نفتون رفت و طی گزارشی برای شرکت اعلام کرد که سنگها از نفت اشباع هستند و دو سال بعد به آنجا بازگشت وشرایط را مفیدتر دید و مصمم به کار در این منطقه شد .قبل از حرکت بسوی میدان نفتون ،باید امنیت منطقه به علت اوضاع کشور که درگیر وقایع مشروطه بود حفظ میشد . انگلیسها برای جلوگیری از این نگرانی که مبادا در مناطق عملیاتی اتفاق و شورشی روی بدهد از این رو با شیخ خزعل وارد گفتگو شدند تا امنیت خوزستان و گروه حفاری را برعهده گیرد .از طرف دیگر نیز رینولدز با سادات قیری که در شوشتر مالک چشمه های نفت در میدان نفتون بودند قراردادی منعقد کرد که کمپانی مقدار 1500 من نفت و همین مقدار قیر هرماه و مبلغ 350 تومان نقداً سالانه به سادات قیری تحویل دهد . تا بتواند به راحتی حفاری خود را انجام دهد.در منطقه ماماتین اوضاع حفاری خوب نبود و استخراجی صورت نگرفت . رینولدز مجبور شد تجهیزات را به میدان نفتون منتقل کند و همچنین برای سهولت در رفت و آمد و حمل وسایل سنگین جادهای مابین میدان نفتون و شاردین احداث کرد .هوای بسیار گرم ، آب آلوده و بیماریهای کشنده همه موانعی برای کندی کار در منطقه مسجدسلیمان بودند، اما رینولدز به خنده به مدیران شرکت میگفت آنجا محل «عیش و نوش» است . همچنین او در وصف آب و خوراک گفته بود :«بهتر است به جای آب نام آن را سرگین راکد بگذاریم . از مواد غذایی که دیگر حرفش را نزن به قدری سفت است که هضم آن معده فولادی میخواهد . از این رو اگر کسی بخواهد اینجا سلامتیاش حفظ شود در درجه اول باید دندانهایش به حدی قوی باشد که کار هضم را در دهان انجام دهد» .
شخصیت رینولدز سرسخت تر از آن بود که در برابر عواملی چون بیماری ، درگیری قبایل، خرابی ماشینآلات و نبود قطعات لازم و یا آب و هوا بخواهد دست از کار بکشد درباره روحیات و شخصیت او ویلسون در خاطرات خود نوشته است :
رینولدز با اینکه سنش از پنجاه گذشته فوقالعاده پرکار و فعال است ... چون سالم و تندرست است ساعات متوالی بدون احساس خستگی همواره اینطرف و آنطرف رفته اراضی مختلف را بازدید میکند. رینولدز در راه انجام وظایفی که به او محول گردیده با اشکالات گوناگون مواجه شده ... ولی وی با وجود تمام این موانع و اشکالتراشیها بیم بخود راه نداده و هرگونه محظوری را با خونسردی مرتفع ساخته است به نظر من هرگاه دیگری جای او بود هرگز نمیتوانست به این سهولت با کسانی که سروکار دارد سازش کرده و وظایف خود را ضمن تأمین کمپانی به انجام رساند... او در اتخاذ تصمیم و سرعت عمل معجزه میکند و اطمینان دارد که اقدامات کمپانی مآلا در این منطقه به نتیجه مطلوب رسیده و عواید سرشاری از این محل نصیب شرکت خواهد شد.
گر چه پیدایش نفت در این منطقه بر اثر سعی و تلاش رینولدز بود و میتوان او را به عنوان اولین کاشف نفت در ایران نام برد ولی پس از دو سال مجبور به ترک منطقه شد . دلایل خروج او از این منطقه علاوه بر اختلافات او با روسای شرکت برمه ،حضور مقامات سیاسی بود که در خرمشهر در کارهای تخصصی و فنی او دخالت میکردند و بردلخوری هایش می افزودند . او با لجاجت از آنان اطاعت نمی کرد و حتی عمداً یکسری اطلاعات را در اختیار شرکت قرارنمیداد .نتیجه همین رفتارها منجر به عزل او و ترک ایران شد.
رینولدز با این روحیه کار خود را در این منطقه آغاز کرد. وسعت مناطق نفتی و حفظ وسایل و تجهیزات حفاری موجب شد تا انگلستان در 29نوامبر1907/23شوال 1325 به بهانه حفظ امنیت کنسولگری اهواز نیرویی نظامی به فرماندهی آرنولد ویلسون از کراچی به خرمشهر راهیکند. ویلسون در خاطراتش مینویسد:
به من دستور داده شد به فرماندهی بیست نفر از افراد دسته هیجدهم نیزه داران بنگالی از طریق کراچی به محمره (خرمشهر) عزیمت نمایم و از آنجا به محلی که بعدها یکی از مراکز مهم نفت خیز دنیا به شمار آمد و عده ای از کارشناسان حفاری کانادائی و مهندسین انگلیسی به سرپرستی رینولدز که از طرف کمپانی دارسی برای استخراج نفت در دو نقطه واقع دردامنه کوههای جنوب غربی ایران یعنی بیست مایلی مشرق شوشتر مشغول به کار بودند رهسپار شدم. ظاهراً مأمور تقویت کادر کنسولگری اهواز بودیم ولی عملاً حمایت وصیانت جان کارشناسان حفاری چاههای نفت را برعهده داشتیم.
در ژانویه 1908م/1325هق بعد از آماده شدن جاده بین دو منطقه ماماتین و مسجدسلیمان ، رینولدز کار حفاری را شروع کرد . کار بسیار طاقتفرسا بود .حفاری به سختی پیش میرفت .شرکت نفت برمه از کندی پیشرفت کار و هزینه زیاد ناخرسند بود . معاون شرکت معتقد بود ممکن است همه کوششها به هدر برود و این موضوع اختلاف بین رینولدز و شرکت بود. از همه چیز سخت تر برای رینولدز نامهای بود که در آوریل همان سال از طرف شرکت نفت برمه به دستش رسید. در نامه از او خواسته شده بود تا تشکیلات حفاری را جمعآوری و عازم لندن شود زیرا سرمایه شرکت به حدی نیست که بتواند کار را با آن ادامه دهد. تمامی وجوهی که برای استفاده از امتیاز دارسی اختصاص داده شده بود تمام و کمال به پایان رسیده در حالی که نتیجه و ثمر نداشته است« مگر پرداخت نیمی از وجه توسط خود رینولدز انجام شود . » ویلسون می نویسد پس از شنیدن این خبر از رینولدز با اینکه به کار نفت وارد نبودم ولی از گفته های مهندسین کاملاً یقین داشتم که دیر یا زود به نفت خواهیم رسید و به همین منظور نامهای به ماژورکاکس نوشتم :
شرکت نفت برمه تصمیم غیر عاقلانه ای اتخاذ کرده و برای اخذ نتیجه شتابزدگی به خرج داده است . چاههای نفت خوزستان بدون شبهه دیر یا زود به نفت خواهد رسید و اگر ما امروز این منابع زر خیز را از دست داده و از امتیاز دارسی استفاده نکنیم فردا یا آلمانیها یا یکی از کمپانیهای وابسته به راکفلر از نفت این ناحیه منتفع خواهند شد . برای اینجانب جای کمال تعجب است که چگونه اولیای کمپانی به این عجله حاضرشده اند که از چنین امتیاز مهمی که شامل قسمتی از نقاط عمده ایران است صرف نظر کنند ... اولیای شرکت و سایر تجارتخانههای انگلیسی که در کرانه های خلیج به امور بازرگانی اشتغال دارند برای یکبار هم که شده از لندن به این حدود مسافرت نکرده اند تا از نزدیک مشکلات کار را ملاحظه نموده و بعداً همینطور از لندن دستورات متناقض صادر نکنند.
رینولدز بدون توجه به نامه شرکت کار خود را ادامه داد. دقیقاً دو روز مانده به اتمام قرارداد هفت ساله بالاخره سختکوشیهای رینولدز و همکارانش به نتیجه رسید. در 26مه 1908/ 24ربیع الثانی 1326/ 5خرداد 1288صبح زود چاه نفت در مسجد سلیمان فوران کرد. رینولدز طی نامهای خبر را به روسایش در شرکت نفت برمه فرستاد . از طرفی هم ویلسون نامهای از طریق وزارت خارجه به لندن مخابره کرده بود. گویا روسای رینولدز از طریق وزارت خارجه خبر را زودتر شنیده بودند. این امر باعث رنجش رینولدز از ویلسون شده بود . ویلسون مینویسد:«حقیقت امر این است که من هیچگاه فکر نمیکردم که وی در این مورد نیز حسب المعمول تلگراف تهیه و بوسیله قاصد به مهمره یا به اهواز بفرستد تا از آنجا مخابره شود و در صدد برنیاید که خبر یک چنین پیروزی شایانی را بوسیله سریعتری به مقامات مافوق خود اطلاع دهد».
بدون هیج تردیدی مدیران شرکت نفت برمه از سرپیچی هشیارانه رینولدز احساس شرمندگی کردند و حتی بیست سال بعد سرجان تی .کارگیل که در آن موقع تنها عضو باقی مانده شرکت بود ، حتی کل داستان را تکذیب کرد او گفت :«درست است که مدیران سندیکای امتیازات ... از همان ابتدا تصمیم داشتند تا در صورتی که حفاری در میدان آزمایشی مسجد سلیمان در عمق 500 متری یا بیشتر به نفت نرسید عملیات خود را در ایران متوقف کنند و آمادگی های لازم را نیز برای برخورد با چنین شرایطی فراهم کرده بودند ، اما هیچ دستوری مبنی بر توقف نهایی عملیات حفاری ، چه به صورت نامه یا تلگراف ، برای آقای رینولدز فرستاده نشد، ولی چاه درعمق 540 متری به نفت رسید».
رینولدز پس از فوران نفت اولین کاری که انجام داد تا از اتلاف نفت جلوگیری کند یک مخزن بزرگ مانند آبانبار در نزدیکی چاه ساخت و در چاه را با زحمت زیاد بست و از طریق مجرای باریکی نفت را تا انبار هدایت کرد. پس از کشف نفت این منطقه جنب و جوش بیشتری پیدا کرد . آلات و ادوات و مصالح مورد نیاز هر روز تحویل داده میشد. افراد بیشتری برای کار به منطقه آمدند و آبادانی و ساخت و ساز رو به گسترش رفت .
گر چه پیدایش نفت در این منطقه بر اثر سعی و تلاش رینولدز بود و میتوان او را به عنوان اولین کاشف نفت در ایران نام برد ولی پس از دو سال مجبور به ترک منطقه شد . دلایل خروج او از این منطقه علاوه بر اختلافات او با روسای شرکت برمه ،حضور مقامات سیاسی بود که در خرمشهر در کارهای تخصصی و فنی او دخالت میکردند و بردلخوریهایش می افزودند . او با لجاجت از آنان اطاعت نمی کرد و حتی عمداً یکسری اطلاعات را در اختیار شرکت قرارنمیداد .نتیجه همین رفتارها منجر به عزل او و ترک ایران شد.
در ژانویه 1911 / محرم 1329 دو نفر از اعضای هیئت رئیسه شرکت نفت ایران و انگلیس به نامهای چارلز گرینوی و جیمز همیلتون برای رسیدگی به کار رینولدز به ایران آمدند .آنها تصمیم داشتند قرارداد کار رینولدز را با بهترین شرایط ممکن در اسرع وقت فسخ کنند. آنها در فوریه همان سال به ایران آمده و تنها با پرداخت پاداش 1000پوندی با او خداحافظی کردند و برای دستآوردهای او هیچ تشکری نکردند.
رینولدز پس از ترک شرکت نفت برمه به استخدام شرکت رویال داچ - شل درآمد و برای اکتشاف نفت به ونزوئلا رفت او موفق به استخراج نفت شد و در همین کشور در 23فوریه 1925 فوت کرد.