تمدن لیدیه
تمدن لیدیه
لیدیه یک پادشاهی باستانی در عصر آهن در غرب آناتولی بودهاست، مطابق با استانهای امروزی ازمیر ومانیسا در ترکیه. پایتخت سنتی پادشاهی لیدیه شهر سارد بود. پادشاهی لیدیه در گستردهترین حالت خود تمامی آناتولی غربی را در تصرف خود داشت. در سال ۵۴۶ پیش از میلاد، شهر سارد پایتخت پادشاهی لیدی توسط کوروش فتح شد و کرزوس پادشاه لیدی شکست خورد.
لیدیه ثروتمندترین کشور منطقه آسیای کوچک بود. پادشاه لیدی به منظور مقابله با کوروش بزرگ با فرمانروای اسپارت که از مهمترین شهرهای یونان بود، پیمان دوستی بست.
کوروش بزرگ به لیدیه حمله برد و سارد را در سال ۵۴۶ ق.م. به قلمروی ایران افزود. با فتح شهر سارد و شکست کرزوس ، عمر پادشاهی بزرگ لیدی به پایان رسید.
سقوط کرزوس علاوه بر اینکه تأثیر عمیقی بر هلنیسم (فلسفه و تفکر یونانی) نهاد، مبدأ یا نقطه ثابتی نیز برای تقویم آنها فراهم نمود. در این ارتباط «ج.ای.اس. اوانس» اشاره میکند که: «دستکم تا سده پنجم، کرزوس چهرهای افسانهای شده بود که خارج از محدوده گاهشماری متعارف قرار داشت.» کرزوس به خاطر ثروت خود بسیار مشهور بود. هرودوت و پاوسانیاس (شاعر یونانی) به حفظ قربانیها و هدایای وی در معبد دلف اشاراتی دارند.
به خاطر همین ثروت زیاد، در فرهنگ یونانی و ایرانی نام کرزوس، به نامی هم معنا یا مترادف با نام مردی ثروتمند شد. مانند نام» قارون«که نمادِ داشتنِ ثروت زیاد معرفی گردیده و برخی او را معادل با همین کرزوس دانستهاند. بدین ترتیب «ثروت کرزوس» به صورت ضربالمثل از عصر کلاسیک بدین سو باقیماندهاست.
در قرن هفتم پ.م. یونانیان این سرزمین را به تصرف و اشغال خود درآورده و با ایران همسایه شدهبودند. آنها شهرهای مهمی از جمله بیزانس یا استانبول فعلی را بنیان نهادند. امپراتوری روم در سال ۱۹۶ پس از میلاد براین سرزمین تسلط یافت.
زبان مردم لیدی، زبان لیدیایی بود که از زبانهای هند و اروپایی خانواده زبانهای آناتولی بود. این زبان با زبان لووی و زبان هیتی ارتباط داشتهاست. این زبان سرانجام در قرن نخست پیش از میلاد از بین رفت.
لیدیه در کرانه های خاوری دریای مدیترانه ودر مقابل جزایر لسبوس، خیوس و ساموس، درآسیای صغیر قرار داشت. پایتخت این کشور شهر سارد که امروزه در ترکیه بنام صالیح لی نامیده میشود. این شهر در زمان شاه گیگس ساخته شد. در 680 پیش از میلاد لیدیها با احداث پایتخت خود سارد، قلمرو خویش را از سواحل ایونی تا رودخانه هالیس گسترش دادند. لیدیها بعدها توسط اقوام دیگر آریایی (کیمریها) که از ناحیه ایران امروز و از کناره های غربی دریای کاسپین و هیرکانی (گرگان) به طرف غرب می آمدند و سوارکاران خوبی نیز بودند، شدیدا تحت فشار قرار گرفتند و در 652 پ. م. حتی پایتخت خود سارد را از دست دادند و پادشاهشان در جنگ علیه کیمریها کشته شد اما کیمریها بعدها این نواحی را ترک کردند و گروهی از ایشان در ناحیه کریمه امروز ساکن گشتند.
لیدیها خود نیز از اقوام آریایی هند و اروپایی بودند و زبان این قوم نیز شاخه ای از ریشه هند و اروپایی بود و واژه هایی را از ساکنین بومی که پیش از ورود آریائیها در آسیای صغیر زندگی میکردند نیز در خود حفظ میکرد. صعود لیدیها با افول فریگیها که خود نیز از اقوام هند و اروپائی بودند، در سده هفتم پیش از میلاد همراه بود.
هرودوت مینویسد که بخشی از لیدیها هزار سال پیش از میلاد پس از خشکسالی بزرگی که لیدیه را فرا گرفت و بدنبال قحطی و گرسنگی به شمال ایتالیا مهاجرت کرد و قوم اتروسکی را بنیان نهاد. در کنار تشابهات فراوانی که در آثار یافته شده لیدیه ای و کارهای اتروسکی پدیدار گشتند بتازگی آزمایشات ژنتیکی و نمونه برداری دی.ان.ای. دانشگاه تورین ایتالیا که بر روی اهالی مورلو و وولترا انجام گردید، تا حدی این فرضیه و گفته هرودوت را تائید میکند. بدیهی است که این فرضیه مخالفان جدی نیز دارد.
اهالی لیدیه بخاطر موقعیت ممتاز کشورشان که بر سر راه خاور و باختر دنیای متمدن آنروزگار قرار گرفته بود و همچنین بخاطر ساختن راهها که از طریق آن بتوان به بازرگانی رونق بخشید، به ثروت افسانه ای دست یافته بودند و کمتر معبدی و پرستشگاهی در یونان بود که از نذورات لیدیه بهره ور نباشد. در خود لیدیه (افه سوس) نیز پرستشگاه باشکوهی از آرتمیس قرار داشت که جزو هفت شگفتی جهان باستان بشمار میرفت.
طبیق شواهد موجود اولین قرارداد تعیین مرز در جهان بین پادشاهی لیدیه و حکومت ایران در ژوئن سال ۵۹۰ پيش از ميلاد بسته شد.بر طبق این قرارداد مرز بین دو کشور رود سرخ (قیزیل ایرماک) تعیین گردید.
شاهان لیدی
گیگ (گوگو)
در حدود سال 660 ق.م، «گوگو» (گیگ) پادشاه لیدی (کشوری در آسیای صغیر) در برابر تاخت و تاز کیمریان - که پس از انهدام پادشاهی فریگیه بر آسیای صغیر حکمفرما شده بودند - به دولت آشور متوسل شد و با کمک آشوریان (و به احتمال توسط نیروهای سکایی که آشوریان از آنها همچون نیرویی برای سرکوبی اقوام شورشی استفاده می کردند) کیمریان را از سرزمین خود بیرون راند.
کرزوس
معروف ترین پادشاه لیدی بود که از کورش شکست خورد. (از ۵۹۵ پیش از میلاد تا ۵۴۷ پیش از میلاد)
کرزوس که در حدود سال ۵۹۵ پیش از میلاد به دنیا آمده بود، گرچه از یونانیان منطقه لونیان باج و خراج میستاند، اما در مقایسه با پدرش در برابر هلنیها مواضع دوستانه تری داشت. ماهیت روابط متزلزل و ناپایدار کرزوس با یونانیان به تدریج در هالهای از ابهام فرومیرفت. واقعیت بزرگتر این بود که شهرهای لونیان در یونان، آخرین سنگر مستحکم او در برابر گسترش قدرت فزاینده ایرانیان در آناتولی بهشمار میآمد.
او شروع به آماده کردن سپاهی بزرگ برای جنگ با کوروش بزرگ، پادشاه ایران نمود. اما قبل از این که به آرایش سپاه علیه کوروش اقدام کند، راهش را به سمت معبد دلف کج کرد تا از غیب گوی روشن بین آنجا و غیب گوی منطقه آمفیارائوس، پرس و جو کند که آیا او باید این نبرد با کوروش را دنبال نماید یا اینکه او هم باید به دنبال اتحاد با کوروش باشد؟ غیبگو به نحو ابهامآمیزی جواب داد که:
"اگر کرزوس به ایرانیان حمله کند، این حمله او یک شاهنشاه بزرگ را نابود خواهد ساخت!."
این جمله به یکی از معروفترین اظهارات غیبگویان معبد دلفی تبدیل شدهاست.
همچنین به کرزوس توصیه شد که این موضوع که کدام دولت یونانی، قویترین دولت این سرزمین محسوب میشود را دریابد و با همان دولت پیمان اتحاد ببندد. بدین ترتیب کرزوس، قبل از یورش به ایران از هرجهت احساس امنیت مینمود، چراکه علاوه بر اتحاد با اسپارت با آمازیس دوم (فرعون مصر) و نبونیدوس، پادشاه بابل نیز اتحادی شکل داده بود.
حمله کرزوس به شاهنشاهی ایران در سال ۵۴۷ (پیش از میلاد) آغاز شد. سپاه او در حوالی رودخانه هالیس واقع در آناتولی مرکزی به ارتش مقتدر ایران برخورد و با آنان جنگید. گرچه این جنگ، جنگی بینتیجه بود.
اما آنطور که در آن روزگار معمول بود، با فرارسیدن فصل زمستان، ارتشها منحل شده و سپاهیان به سرزمینهای خود بازمیگشتند. گرچه کرزوس طبق این رویه عمل نمود و ارتش خود را برای زمستان منحل اعلام نمود، کورش چنین نکرد و در سارد به کرزوس حمله برد و بر وی غلبه نمود؛ و بدینسان روشن شد که شاهنشاهی قدرتمندی که پیشگویان آن را در شُرُف نابودی اعلام کرده بودند، امپراطوری خود کرزوس بود.
هرودوت در شرح وقایع لیدیه مینویسد که پس از شکست کرزوس بنا به دستور کوروش بر توده بزرگی از هیزمهای مخصوص آتش زدن جسد مرده قرار داده شد.
کورش میخواست ببیند که آیا هیچکدام از قدرتهای آسمانی که گفته میشد حامی کرزوس هستند، برای نجات وی از سوزاندهشدن ظاهر خواهند شد و او را زنده نگه خواهند داشت یا نه؟
آتشی حجیم و فروزان شعلهور شد و همانگونه که کورش در حال تماشای کرزوس بود، او را دید که سه مرتبه سولون را صدا میزند.
کوروش با دیدن این حرکت از مترجم پرسید که علت این رفتار کرزوس چیست و چرا او واژه«سولون» را با لحنی آمیخته با پشیمانی و عذاب تکرار میکند؟! مترجم در پاسخ به این سؤال کوروش، به وی پاسخ داد که: «سولون» قبلاً به کرزوس در مورد بیثباتی و ناپایدار بودن بخت خوباش هشدار داده بود.
در این حال کورش این واقعیت را لمس نمود و متوجه شد که خود او و کرزوس، انسانهایی بسیار مشابه یکدیگر هستند و با چنین فکری فوراً به خادمان خویش دستور داد که با بیشترین سرعتی که میتوانند، نسبت به فرونشاندن آتش مشتعل اقدام نمایند. خدمتکاران به سرعت سعی در انجام این کار نمودند ولی شعلههای آتش از تسلط خارج شده بودند.
بر اساس اسطورهای، به نام کروزوس و دعا و استغاثه او به ایزد آپولو، با اینکه آسمان صاف بود واثری از وزش باد وجود نداشت ناگهان ابرهایی تاریک جمع شدند و طوفان شدید همراه با بارش سیلآسای باران آغاز گردید بهطوریکه شعلههای آتش به سرعت خاموش شدند.
با بروز همین واقعه کورش متقاعد شد که کرزوس مرد خوبی است و از آن پس کرزوس به عنوان مشاور کوروش به خدمت گرفته شد و بعد از آن نیز مشاور پسر کوروش از کاساندان یعنی کمبوجیه گردید.
ژیگس
هرودوت مینویسد که ژیگس نیزهدار سادیارتس آخرین پادشاه لیدی از دودمان هرقبلها بود. وی عاشق زن پادشاه شد و او را بکشت و بجایش نشست و دولت لیدی را نیرو بخشید مخصوصاً سواره نظامی تشکیل کرد که در تمامی مشرق زمین معروف بود پس از آن چون دید که قوی است بعض مستعمرات یونانی را در آسیای صغیر تابع کرد و با برخی دیگر قراردادهایی بست.