متن آهنگ دیوانگی
فرزاد فرخ - علم وتفکر
تمامه من برای تو تویی که جانه من شدی ز عشقه تو چه بیقرارم
نترس از این وابستگی از عادتو دلبستگی که بی تو من نفس ندارم
تو حق نداری بعد از این دست مرا رها کنی آتش به جانمان زنی به قلبه خود جفا کنی
دیوانگی کن بیش از این باید که لبریزم کنی دریا به دریا با توام باید که درگیرم کنی
دریا به دریا با توام ، دریا به دریا با توام
عطر نفسهای تو خواب چشمان تو آن همه حرفهای تو عهد و پیمان تو
مرا نگاه کن ببین ای تو ای خوب من از تو من عاشق شدم ای تو محبوب من ، دریا به دریا با توام
تو حق نداری بعد از این دست مرا رها کنی آتش به جانمان زنی به قلبه خود جفا کنی
دیوانگی کن بیش از این باید که لبریزم کنی دریا به دریا با توام باید که درگیرم کنی
دریا به دریا با توام ، دریا به دریا با توام