متن آهنگ لیلی
امیر عظیمی -علم وتفکر
لیلی بنشین خاطره هارو رو کن
لب وا کن و با واژه بزن جادو کن
تو بگو حرف بزن نوبت توست ،
بعد منو جان کندن من، نوبت توست
دیوانه تر از من چه کسی هست کجاست
یک عاشق این گونه از این دست کجاست
ای شعله به تن خواهر نمرود بگو
دیوانه تر از من چه کسی بود بگو
من را بگذار عشق زمین گیر کند
این زخم سراسیمه مرا پیر کند
این پج پچه ها چیست رهایم بکنیم
مردم خبری نیست رهایم بکنیم
لیلی تو ندیدی چه با من کردن
مردم چه بلاهایی به سرم آوردن
در خانه من عشق خدایی میکرد ،
بانوی هنر هنر نمایی میکرد
لیلی تو ندیدی که چه با من کردن
مردم چه بلاهایی سرمن آوردن
در خانه من عشق خدایی میکرد
من زیستنم قصه مردم شده است
یک تو وسط زندگی گم شده است
من پای بدی های خودم میمانم
من پای بدی های توام میمانم
من را به گناه بی گناهی کشتی
بانوی شکار اشتباهی کشتی
این ها همه کم لطفی دنیاست عزیز
این شهر مرا با تو نمیخواست عزیز
لیلی تو ندیدی چه با من کردن
مردم چه بلاهایی به سرم اوردن
در خانه من عشق خدایی می کرد
بانوی هنر هنرنمایی می کرد
دیوانه ام از دست خودم سیر شدم
با هر کس هم نام تو درگیر شدم
یادش همه جا هست خودش نوش شما
ای ننگ بر او مرگ برآغوش شما
لیلی تو ندیدی چه با من کردن
مردم چه بلاهایی به سرم اوردن
در خانه من عشق خدایی می کرد
بانوی هنر هنرنمایی می کرد