زنده کنی جان من جان چو تَفتان من
روح دهی مرده ام مُرده ی گریان من
ای همه ی جان من رونق دُکان من
کِی بُگشایی دَری بر در زندان من
اشک امانم برید بغض گلویم درید
کاش فراوان شوی بر شب باران من
رَیح شما را فقط خود بدهی رایحه ها
هیچ شبم بی تو نیست رایح و ریحان من
هر چه که دارم ز تو کاش ز خود داشتم
پیش تو قربان کنم شاهد قربان من
هر چه سیه در من است شر شیطان کَشاند
نور بفرمای نور بر رخ سوزان من
روح شما از اَلست پاک به جانم رسید
رو سیه از رویتان رحمت و رحمان من
جبر چه باشد ز تو راه خطا اختیار
در تو نگنجد خطا فرصت جبران من
صبر کنم در رُخت تا که شروعم رسد
رَخت ببندم ز خاک اول و پایان من
کِبر چو شیطان بُوَد شرح الف این بُوَد
در پس کبر آمدی اکبر اوزان من
کِبر چو شیطان بُوَد شرح الف این بُوَد
در پس کبر آمدی اکبر اوزان من